طوبی

  • خانه 
  • تماس  
  • خانه 

ماه رمضان در قران

30 تیر 1391 توسط طوبی

نزول قرآن در ماه رمضان
:

1.
حفص بن غياث گويد: از حضرت صادق(ع) درباره گفتار خداى عزوجل پرسيدم (كه
فرمايد: ((ماه رمضان كه فرود شد در آن قرآن)) سوره بقره آيه 185) با اينكه قرآن از
اول تا آخر در ظرف مدت بيست سال نازل شده؟ حضرت صادق(ع) فرمود: همه قرآن يكجا در
ماه رمضان به بيت المعمور نازل شده، سپس در طول بيست سال تدريجا نازل شده، سپس:
پيغمبر(ص) فرمود: صحف ابراهيم در شب اول ماه رمضان نازل شده، و تورات در شب ششم ماه
رمضان نازل شد، و انجيل در شب سيزدهم نازل شد، و زبور در شب هيجدهم ماه رمضان و
قرآن در بيست و سوم ماه رمضان نازل شده است. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 437 روايت:
6)

2.
قرآن : ((ماه رمضان ، كه در آن براى راهنمايى مردم و بيان راه روشن هدايت و
جدا ساختن حق از باطل ، قرآن نازل شده است پس هر كه اين ماه را دريابد ، بايد كه در
آن روزه بدارد وهر كس كه بيمار يا در سفر باشد به همان تعداد از روزهاى ديگر (روزه
بگيرد) خدا براى شما راحتى و آسانى مى خواهد وخواهان سختى براى شما نيست و بايد كه
آن شمار را كامل كنيد و خدا را بدان سبب كه راهنماييتان كرده است به بزرگى ياد كنيد
و باشد كه سپاسگزار باشيد)).

خواندن
قرآن در ماه رمضان :

3.
امام باقر عليه السلام فرمود: هر چيزى بهارى دارد و بهار قرآن ماه رمضان
است. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 438 روايت: 10 )

4.
على بن ابى حمزه گويد: خدمت حضرت صادق(ع) شرفياب شدم پس ابوبصير بآن حضرت
عرض كرد: قربانت بروم در ماه رمضان همه قرآن را در يك شب بخوانم؟ فرمود: نه عرضكرد:
در دو شب؟ فرمود: نه، عرضكرد: در سه شب؟ فرمود: ها (يعنى آرى بخوان) و با دست خود
اشاره فرمود: (مجلسى (ره) گويد: گويا اشاره فرمود كه خاموش باش) سپس فرمود: اى ابا
محمد براى ماه رمضان حقى و حرمتى است كه ماههاى ديگر مانند آن نيستند (يعنى اينكه
اذنت دادم در سه شب بخوانى بخاطر حرمت ماه رمضان و امتيازش با ماههاى ديگر است) و
اصحاب حضرت محمد(ص) قرآن را در يك ماه يا كمتر مى‌خوانند، و هر آينه قرآن با سرعت و
شتاب خوانده نشود، و بايد هموار و شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود، و هر گاه به آيه
اى كه در آن نام بهشت برده شده است گذر كنى آنجا بايست، و از خداى عزوجل بهشت را
بخواه، و چون بآيه اى كه در آن ذكر دوزخ است گذر كنى نزد آن نيز ايست كن و از دوزخ
به خدا پناه ببر. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 422 روايت: 2)

5.
على بن مغيرة گويد: بحضرت ابى الحسن (كاظم) عليه السلام عرضكردم: كه پدر من
از جد شما پرسيده از ختم قرآن در هر شب؟ و جدا شما فرموده بود: هر شب، و به او
عرضكرده بود: در ماه رمضان؟ جد شما فرموده بود: و در ماه رمضان، پدرم به او عرضكرده
بود: آرى هر چه توانائى داشته باشم (بخوانم)؟ فيض (ره) گويد: محتمل است در اينجا
چيزى افتاده و ساقط شده باشد) و پدرم چنين بود كه چهل بار قرآن را در ماه رمضان ختم
مى‌كرد و من نيز از اين پس از پدرم (بهمين اندازه ها) ختم مى‌كنم گاهى بيشتر و گاهى
كمتر باندازه فراغت و شغلم و باندازه نشاط و كسالتم؟ و چون روز عيد فطر شود يكختم
آنرا هديه رسول خدا(ص) كنم، و يكى را هديه على عليه السلام و يكى را هديه فاطمه
عليهما السلام و همچنين براى هر يك از ائمه(ع) تا برسد بشما كه براى هر يك يكى هديه
كنم و تا باين حال رسيده ام چنين كرده ام، براى من در برابر اين عمل چه پاداشى هست؟
فرمود: پاداشت اين است كه روز قيامت با ايشان باشى، گفتم: اللّه كبر! اين است پاداش
من؟ تا سه بار فرمود: آرى. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 422 روايت: 4
)

6.
على بن ابى حمزه گويد: ابوبصير از امام صادق عليه السلام پرسيد و من نيز در
خدمتش بودم و عرضكرد: قربانت شوم ! من قرآن را در يك شب بخوانم؟ فرمود: نه، عرضكرد:
در دو شب؟ فرمود: نه، تا رسيد بشش شب با دست اشاره كرده فرمود: ها (يعنى آرى بخوان)
سپس حضرت صادق(ع) فرمود: اى ابا محمد آنان كه پيش از شماها بودند از اصحاب محمد(ص)
قرآن را در يك ماه و كمتر مى‌خوانند، قرآن را بشتاب و سرعت نبايد خواند بلكه بايد
هموار و شمرده خوانده شود، و هرگاه بآيه اى برخورد كردى كه در آن ذكر دوزخ است نزد
آن بايستى و از دوزخ به خدا پناه برى، پس ابو بصير عرضكرد: در ماه رمضان قرآن را در
يك شب بخوانم؟ فرمود: نه، عرضكرد: در دو شب بخوانم؟ فرمود: نه، عرضكرد: در سه شب
بخوانم؟ فرمود: آرى بخوان و با دست خود اشاره كرد آرى ماه رمضان (ماهى) است كه
هيچكداميك از ماهها بدو نمانند براى آنماه حق و حرمتى است، (و در آن ماه) نماز هر
چه توانى بخوان. (اصول كافى جلد 4 صفحه: 423 روايت: 5)

 1 نظر

ماه رمضان در قران

30 تیر 1391 توسط طوبی
 نظر دهید »

عدالت اقتصادی در نهج البلاغه

21 تیر 1391 توسط طوبی

عدالت اقتصادی در نهج البلاغه

زهرا صبور

چکیده:

عدالت اقتصادی مصداقی از عدالت درمعنای وسیع آن است معرفی معنای وسیع عدالت راهی است برای یافتن حدود مفهوم عدالت اقتصادی وبه تعبیر دیگر، عدالت اقتصادی بعدی از ابعاد گوناگون عدالت، از قبیل عدالت سیاسی، قضایی و فرهنگی است. بنابراین، منظور از اقتصاد وفعالیتهای اقتصادی، هر کاری خواهد بود که به معشیت وزندگی مادی انسان و اجتماع ارتباط می یابد تا بتواند در سایه تامین نیازهای خود، در رفاه و آسایش زندگی کند. این مقاله، به بررسی ومطالعه شیوه رفتاری امیرالمومنان علی (علیه السلام) می پردازد وبحثی فشرده از اندیشه امام علی (ع) درباره یکی از مسائل مهم زندگی بشر یعنی اقتصاد است.

کلید واژه : عدالت، اقتصاد، مالیات، تبعیض، مساوات، کارگزاران امام علی(ع)- فساد مالی، بیت المال- رفاه- آسایش

مفهوم عدل و عدالت
عدل، مساوات در جزا دادن است. کار نیک به اندازه پاداش داده می شود وکار زشت پاداش همسان خود دارد و احسان این است که کار نیک، به نیکی بیشتری پاداش داده شود و کار زشت مجازاتی کمتر از خود داشته باشد. پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: «عدل ساعه خیرمن عباده سبعین سنه»« عدل یک ساعت بهتر از عبادت 70 سال است.»1
درتعریف عدالت آمده است:«عدالت یعنی نهادن هر چیز درجای خود»
عدل، عدالت ومعادله واژه هایی هستند که معنای مساوات را در بردارند.
علامه طباطبائی معنای اصلی عدالت را اقامه مساوات میان امور می داند. به این بیان که:«به هر امری آن چه سزاوار بدهی ، تا همه امور مساوی شود و هر یک درجای خود که مستحق آن است قرار گیرد.2 برتراند راسل در مورد عدالت معتقداست: عدالت عبارت از هر چیزی است که اکثریت مردم آن را عادل بدانند.3

ضرورت فعالیت اقتصادی
انسان برای بقا و حیات خود احتیاج دارد به چیزهایی از قبیل غذا ولباس و مسکن که «وسائل معاش» نامیده می شوند.
انسان به غیر از این امور احتیاج های دیگری نیز دارد، احتیاجات خانوادگی، یعنی زن و فرزند، احتیاجات فرهنگی، احتیاجات معنوی ودینی، احتیاجات سیاسی، یعنی حکومت و آن چه مربوط به شئون حکومت است و احتیاجات اجتماعی از قبیل قضاوت.
در میان احتیاجات انسان اولی ترین آن ها، احتیاجات اقتصادی است، یعنی اموری که انسان درحیات بقای شخصی خود به آن ها نیازمند است وبدون آن ها قادربه ادامه حیات نیست.
اگر فرض کنیم زمانی بوده است که انسان تنها زندگی می کرده است یعنی هیچ گونه اشتراک مساعی میان افراد نبوده است و هر کس خودش شخصاً مایحتاج زندگی خود را تهیه می کرده و به مصرف می رسانیده است، درآن زمان اقتصاد موضوع نداشته است، همان طور که یک گله آهو با هم چرا می کنند ولی هیچ گونه روابطی که بتوان نام آن ها را روابط اجتماعی یا اقتصادی نهاد در میان آن ها وجود ندارد.
ولی از آن زمان که اشتراک مساعی وتقسیم کار و وظایف در میان افراد به وجود آمده است و او در ساده ترین شکل هایش- یعنی در حوزه خانوادگی که رئیس خانواده، مدیریت این اجتماع کوچک را به عهده داشته است- پس روابط اقتصادی هنگامی وجود پیدا می کند که میان افراد روابط اجتماعی برقرار شود.
روابط اقتصادی مانند سایر روابط اجتماعی امور قرار دادی است. در روابط اجتماعی مفاهیمی از قبیل ریاست ومرئوسیت وزوجیت و وجوب اطاعت وغیره به میان می آید ودر روابط خاص اقتصادی مفاهیمی از قبیل مالکیت ومملوکیت وحق ومبادله وغیره به میان می آید، یعنی همین که اشتراک مساعی و تقسیم کار ضرورت پیدا کرد، یک سلسله اعتبارات ومفاهیم اعتباری وقانونی ضرورت پیدا می کند وپس آن سلسله از مفاهیم اعتباری که مربوط است به تولید، تقسیم، توزیع، ثروت و وسائل معاش روابط اقتصادی نامیده می شود.4

اهداف عدالت اقتصادی
عدالت اقتصادی به منظور از بین بردن فقر مطلق وتعادل نسبی بین اقشار اجتماعی برقرار می گردد. درجامعه ای که عدالت اقتصادی برقرار نباشد، رابطه محسوس میان تلاش افراد ومیزان درآمد ورفاه وجود نخواهد داشت و گروهی با دسترسی به موقعیت های مناسب و بهره مندی از امتیازات انحصاری، بخش قابل توجهی ازمنابع را به خود اختصاص خواهند داد و بدین طریق، فاصله بین اقشار اجتماعی با شتاب روز افزونی بیشتر خواهد شد، اما وقتی عدالت اقتصادی برقرار باشد، عامل عمده تعیین کننده درآمد ورفاه، تلاش صادقانه ی افراد خواهد بود و موقعیت ها و فرصت های یکسان دراختیار همه قرار خواهد گرفت تا افراد برحسب میزان تلاش وپشتکار خود، درآمد ورفاه داشته باشند.
از طرف دیگر، مراعات عدالت و حقوق ضعفا و محرومان باعث خواهد شد خطر مطلق در جامعه از بین برود و کسی به خاطر عدم رفع نیازهای اساسی اقتصادی آسیب نبیند.

نهاد اقتصادی دراسلام
نهادی است که از طریق آن مواد و خدمات تولید می شود و فن آوری کار وسرمایه را سازماندهی می کند. این نهاد در شکل گیری ورشد جامعه، سهم مهمی ایفا می کند، زیرا حیات وبقای جامعه انسانی با امر معاش مردم درآن پیوند خورده است، که بی تامین آن جامعه انسانی هرگز سامان نمی یابد.
اسلام در کلام وحیانی و تعلیم آسمانی خویش به امر دینوی مسلمانان کاملاً اهتمام دارد وفرماید: «به دیانت ومعنویت بپردازید، ولی از امر دنیوی خویش غافل نباشید»: «ولاتنس نصیکب من الدنیا»5
دراسلام حیات دنیوی وزندگی اجتماعی با بهره گیری از دنیا برای اهداف متعالی انسان، نه تنها جایز بلکه مورد تاکید است6: «وکلوا مما رزقکم الله حلالاً طیباً واتقوا الله الذی انتم به مومنون» (وهر چیز حلال و پاکیزه ای که خدا روزی شما کرده از آن بخورید، وبترسید ازآن خدایی که به او گرویده اید).
قرآن کریم در پاسخ به آنان که دستورهای دین را به امور اخروی محدود و تلاش می کنند که نهاد مادی واقتصادی را از دین حذف کنند و دین را صرفاً امری معنوی جلوه دهند می فرماید:
یا ایها الذین امنوا لاتحرموا طیبات ما احل الله لکم ولا تعتدوا ان الله لایحب المعتدین»7
(ای اهل ایمان حرام نکنید طعام های پاکیزه ای که خدا برای شما حلال کرده است و ستم نکنید که خدا ستمکاران را دوست ندارد.)
خداوند دراهلیت نهاد اقتصادی می فرماید:
«ولقد مکنکم فی الارض وجعلنا لکم فیها معیش قلیلاً ما تشکرون»8
(همانا شما را در زمین تمکین واقتدار بخسیدیم ودرآن بر شما معاش از هر گونه نعمت مقرر کردیم لیکن اندکی از شما شکر نعمت را به جای می آورید.)
پیامبري(ص) در اهتمام به امر اقتصاد ولزوم تامین و تعدیل اقتصادی فرمایند:
«اللهم! بارک لنا فی الخبز ولاتفرق بیننا و بینه الخبز ما صمنا ولا صلینا و لا ادینا فرائض ربنا»9
(پروردگارا! نان ما (اقتصاد سالم وجامع) را برکت ده و بین ما ونان ما جدایی مینداز، زیرا اگر نان نباشد، انجام دادن دستورهای دینی دشوار است.)
همه این آیات وروایات نشان توجه مهم اسلام به نهاد اقتصادی است و این که مومنان باید از نعمت های دنیا بهره گیرند. دینداری با انزوا وگوشه گیری و گریز از مواهب الهی قابل جمع نیست.
بنابراین اسلام دین کاملی است که هم به آخرت جامعه توجه دارد و هم به دنیای آن، هم می خواهد آخرت او را بسازد وهم دنیای او را، هم به اصلاح جنبه معنوی رویکرد دارد و هم به اغنای جنبه مادی.10
با این نگاه اسلام، به انسان است که بیشتر علمای دین و مفسران در تفسیر (آیه 77 قصص) گفته اند که مراد آیه به استناد روایات این است که در دنیا برای هدف آخرت خویش کارکن.11
وداشتن اقتصاد جامع و سالم می تواند مصداق حسنه دنیا در برابر حسنه ی آخرت باشد(ربنا اتنافی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه)

عدالت در زندگی امام علی (ع)
امام علی(ع) برای اجرای عدالت اقتصادی در زندگی شخصی کاملاً ساده زیستی وبی پیرایگی را مدنظر خود قرار داده بود و می کوشید تا سطح زندگی خود را با اقشار کم درآمد و پایین ترین طبقات جامعه متناسب کند، شالوده اندیشه های آن حضرت درچگونگی سطح زندگی یک زمامدار عادل درفرازی از نامه آن حضرت به «عثمان بن حنیف انصاری» کاملاً نمایان است، آن جا که می فرماید:
«فو الله ما کنزت من دیناکم تبراً ولا ادخرت من غنائمها وفراً و لا اعددت لبالی ثوبی طمراً ولا حزت من ارضها شبراً ولا اخذت منه الا کقوت اتان دیره»12
«به خدا قسم! من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته واز غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام. بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم واز زمین های تحت حکومت یک وجب برای خود نگرفتم وجز اندکی از غذاهای دنیا استفاده نکردم»
آن حضرت براین باور بود که یک زمامدار عادل نمی تواند به احقاق حقوق شهروندان و اجرای کامل عدالت بپردازد، مگر این که خود را با پایین ترین طبقات جامعه یکسان بداند وزندگی اش را با محرومین همگون سازد و می فرمود:«ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم یضعفه الناس کیلا یتبیع بالفقیر فقره»13
(خداوند متعال بر پیشوایان عادل واجب کرده است که سطح زندگی خود را با ضعیف ترین افراد جامعه یکسان کنند تا فقر وتنگدستی برتهدیستان وبینوایان فشار نیاورد وآنان را نگران نسازد)
(سویدبن عفله) می گوید: روزی نزد امام علی(ع) رفتم و دیدم در خانه جز حصیر کهنه ای که برآن نشسته است، فرشی ندارد. گفتم: ای امیرالمومنان! مگر شما سلطان و حاکم مسلمانان نیستند! مگر همه بیت المال دراختیار شما نیست! نمایندگان دولت ها نزد شما می آیند، درحالی که درخانه ی شما جز این حصیر چیز دیگری نیست! امام فرمود: ای سوید! خردمند در خانه گذر، اثاثیه نمی نهد و حال آن که خانه همیشگی پیش روی ماست و سازندگی واساس خود را به آنجا فرستاده ایم وبه زودی به آن خانه خواهیم رفت.14
یکی از بزرگان عرب، برای مهمانی نزد امام حسین مجتبی(علیه السلام) رفت. هنگام غذا که سفره را پهن کردند، مرد عرب شدیداً ناراحت شد وگفت: من چیزی نمی خورم. امام حسن (علیه السلام) فرمود: چرا غذا نمی خورید؟ آن مرد گفت: ساعتی قبل به حقیری برخورد کردم. اکنون که چشمم به غذا افتاد، به یاد آن فقیرافتادم ودلم سوخت. من نمی توانم چیزی بخورم، مگر این که شما دستور دهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر ببرند.
امام حسن (ع) فرمود: آن فقیر کیست؟ مرد عرض کرد: ساعتی قبل که برای نماز به مسجد رفته بودم، مرد فقیری را دیدم که نماز می خواند. بعد از فراغت از نماز دستمالش را باز کرد تا افطار کند. شام اونان جو وآب بود، وقتی آن فقیر مرا دید، از من دعوت کرد که با او هم غذا شوم، ولی من که عادت به خوردن چنان غذای فقیرانه ای نداشتم، دعوت وی را رد کردم، حال اگر ممکن است، مقداری شام برای وی بفرستید.
امام حسن(ع) باشنیدن این سخنان به گریه افتاد و فرمود:«او پدرم امیرمومنان وخلیفه مسلمانان، علی (علیه السلام) است. او با این که برسرزمینی بزرگ حکومت می کند، اما مانند فقیرترین مردم زندگی می کند و همیشه غذای ساده می خورد.
آن حضرت به خاطر همدردی با گرسنگان وبی پناهان جامعه، دست خود را به سوی چرب وشیرین زندگی دراز نمی کرد و می فرمود:
«ولو شئت لاهتدیت الطریق، الی مصفی هذا العسل، ولباب هذا القمح، ونسائج هذا القز. ولکن هیهات ان سغلینی هوای، ویقودنی جسنحی الی تخیر الاطعمه
ولعل بالحجاز او الیمامه من لاطمع له فی القرص، ولا عهد له بالشبع- او ابیت مبطاناً وحولی بطون غرئی و اکباد حری »
«اگر می خواستم می توانستم با عسل خالص و مغز گندم وبافته های پرنیان زندگی کنم، اما هرگز امکان ندارد که هوا و هوس بر وجود من غالب شود و حرص وطمع مرا به گزینش غذاهای لذیذ وادارد، درحالی که شاید در حجازه یمامه کسانی باشند که به قرص نانی دسترسی ندارند ودر عمر خویش با شکم سیر سر بر بالش نگذاشته اند، آیا من با شکمی انباشته از انواع طعام ها و نوشیدنی ها بخوابم ودر اطراف من شکم های گرسنه وجگرهای تشنه باشند!».

عدل وعدالت اقتصادی از نگاه امام علی (علیه السلام)
یکی از اهداف اصلی نظام اقتصادی اسلام، توزیع در نظام اقتصادی اسلام در چهارچوب عدالت است. وعدالت بدین معنی است که همه افراد جامعه ازآسایشی ورفاه زندگی برخوردار باشند و تفاوت ها واختلافات طبقاتی از میان آنها برداشته شود.
فردی از امام علی (ع) سوال کرد «عدالت» برتر است یا «جود»؟ امام می فرمود: «العدل یضع الامور مواضعها والجود یخرجها من جهتها و العدل سائس عام والجود عارض خاص فالعدل اسرفهما وافضلهما»
«عدل جریان ها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد و «جود» آن را از مجرای خود خارجی می سازد. «عدالت» قانون عام و مدبر و مدیری است که شامل همه اجتماع می شود. اما «جود» این گونه نیست. پس عدالت برتر است.
پس می توان به این نتیجه رسید که امام علی (ع) عقیده دارند که عدل از بخشش بالاتر است! به دلیل این که مفهوم عدالت این است که استحقاق های طبیعی و واقعی درنظر گرفته شود وبه هر کس مطابق آن چه برحسب کار واستعداد لیاقت دارد، پاداش داده شود. پس عدل هر چیزی را در جای خود قرار می دهد و برتر است.
از نظر امام علی (ع) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماعی را حفظ کند وهمه را راضی نگه دارد و به اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است.
زمانی که به حضرت گفتند: مردم به دنیا دل بسته اند، ومعاویه با هدایا وپول های فراوان آن ها را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب بزرگان قریش ببخش واز تقسیم مساوی بیت اومال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند حضرت فرمودند: آیا به من دستور می دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امت اسلامی که برآن ها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، وشب وروز برقرار است، وستارگان از پی هم طلوع وغروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود و به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم تا چه رسد که جزو اعمال خداست! آگاه باشید! بخشیدن مال به آن ها که استحقاق ندارند، زیاده روی و اسراف است. ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالا برد، اما درآخرت پست خواهد کرد و….17
در دیدگاه امام علی (ع) بزرگترین حقوقی که خدا ادای آن را فرض کرده است حقوق سیاسی است و عدالت اقتصادی بین تمام افراد حکومت است. وسیاست امام در عدالت اقتصادی، سیاستی قاطع است که به خود اجازه نمی دهد برای این که مردم را به خود جذب کند، دست به چنین حربه های سیاسی بزند و با توزیع ناعادلانه ثروت بین مردم وروسای قبایل آن ها را مطیع و فرمانبردار خود کند. حتی با کوچکترین بی عدالتی به مبارزه بر می خیزد.
برای که بتوانیم معنای واقعی عدالت اقتصادی را از منظر امام علی (ع) درک کنیم باید درعدالت آن حضرت در تقسیم یک نان تامل کنیم.
«مقداری از اموال عمومی را خدمت حضرت علی (ع) آوردند، مردم برای گرفتن آن هجوم کردند، امام برای آن که حیف ومیلی پیش نیاید با طناب ، دور اموال مانعی ایجاد کرد و فرمود: از اموال فاصله بگیرید سپس امام تمام اموال را میان نمایندگان قبایل تقسیم نمود، در پایان کار نگاه حضرت به نانی افتاد که در یکی از ظرف ها باقی مانده بود. اما دستور داد این نان را همچون تمام بیت المان به هفت قسمت تقسیم نمایند و به هر طایفه سهمی بدهند.»

مقابله با تبعیض
در نظام عدل امام علی (ع) هیچ یک از مسئولین وکارگزاران حق ندارد که برای خود امتیازات ویژه قایل شوند. شیوه عدل علی (ع) درابتدای حکومتش همگان را متعجب ساخت، چون تمام اموال وثروت های کلانی را که از سوی خلفای پیشین به اشخاص بخشش وعطا شده بود به طور کلی مصادره کرد. این یکی از مهمترین وصریح ترین روش های عدالت خواهانه آن حضرت بود.
امیرمومنان (ع) درنامه خود به مالک اشتر سفارش می فرماید:
«وایاک ولاستئثار بما الناس فیه سوآء»18
«بپرهیز از آن که چیزی را به خود مخصوص داری که بهره همه مردم درآن یکسان است».
از سخن حضرت می توان چنین نتیجه گرفت ، که در برخی حقوق، مردم برابرند و حق اختصاص سهم بیشتری به دیگری وجود ندارد.
بخشش های بی حد و حصری که از سوی عثمان در زمان خلافتش به خویشاوندان ونزدیکانش صورت گرفته بود و صدها هزار در هم از بیت المال ونیز مقادیر زیادی از جواهر وزیور آلات، زمین و هزاران علائم و کنیز ومرکبهای گران قیمت را به دامادش (حارث بن حکم) ونیز عبدالله بن خالد و مروان ، عبدالله بن سعد ابن سرح وصدها نفر دیگر از این افراد، اهدا کرده بود. همه این موارد توسط امام علی (ع) مواخذه شدند.(امام (ع) دراجرای عمل اسلامی وانسانی، به هیچ کس ملاحظه ای نمی کرد و این همان معنا و مفهوم عدالت و مبارزه یا تبعیص وافزدن طلبی است. حتی در برابر برادرش عقیلی که نزد آن حصرت آمده بود تا سهم بیشتری از بیت المال به او تخصیص دهد، با قاطعیت تمام، درخواست او را رد کرد).
وامام فرمودند: بیت المال تاراج شده را هر کجا بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت براو گران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است.19


مبارزه با فساد مالی
فساد وتقلب اقتصادی واختلاس درسیستم هر کشور، باعث انحطاط سقوط جامعه در رشد وتوسعه ی آن می شود و عدم مقابله با آن، نظام یک جامعه را از درون از هم فرو می پاشد.
امام علی (ع) ، فساد مالی را وسیله ی تباهی حکومت می دانند وریشه این امور را در کارگزاران و دست اندکاران نظام سیاسی که عامل بروز این پدیده هستند می بینند. به این معنا که مسئولان، حقوق مردم را ایفا نمی کنند و مردم، ناچار حق خود را با اعطای رشوه می گیرند.
امام (ع) خطاب به فرماندان لشکر، پس از به دست گرفتن خلافت می فرمایند:
«فانما اهلک من کان قبلکم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه ، واخذوهم بالباطل فاقتدوه.»20
(آنان که پیش از شما بودند، تباه شدند، چون حق مردم را ندادند تا آن که مردم را به رشوه خریدند وآنان را به راه باطل بردند و آنان نیز پیرو باطل گردیدند.)
امام (ع) نه تنها خود به اعمال ورفتار دیگران نظارت می کرد، بلکه همواره نگهبان ومراقب اعمال خود نیز بود زیرا با توجه به این که ایشان در طول مدت کوتاه خلافتشان به عنوان فرد درجه اول سیاسی محسوب می شدند طبعاً از سوی افراد وگروه ها هدایایی برای ایشان آورده می شد که بعضی از آن ها از روی حسن نیت بود و امام (ع) هم فوراً این موضوع را متوجه شده و هدیه را قبول می کرد. ولی بعضی دیگر مربوط به افراد بود که مقاصد و اهداف شومی را در پس این هدیه پنهان کرده بودند و امام (ع) باز پذیرفتن آن خودداری می کردند.
در زمان خلافت امیرالمومنین (علیه السلام) شخصی به نام (اشعث بن قیس) هدیه ای برای حضرت آورد چون قرار بود فردای آن روز، در دادگاه اسلامی به پرونده ای او رسیدگی شود، شبانه حلوا را خدمت امام برد تا به خیال شیطانی خود، قلب آن حضرت را نسبت به خود تغییر دهد اما حضرت فرمودند:
به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه ای ناروا بگیریم، چنین نخواهم کرد! وهمانا این دنیای آلوده ی شما نزد من! از برگ جویده شده ی دهان ملخ پست تر است! علی را با نعمت های فنا پذیر ولذت های ناپایدار چه کار؟! به خدا پناه می بریم از خفتن عقل وزشتی لغزش ها، واز او یاری می جوییم.
به این ترتیب ، چه بسا هدیه که در حکم همان رشوه است ونتیجه یکسانی دارد، لذا حضرت، کارگزاران نظام را از فساد مالی برخذر می دارد و کسانی را که از این فرمان تخلف می نمایند، عزل و به اشد مجازات می رساند زیرا لازمه ی عدل امام علی (ع) ، گستردن عدالت است.

مساوات و مراعات در بیت المال
امام علی (ع) آن چنان عدالت را در زندگی خصوصی خود و حکومت برمسلمانان به مرحله عمل آورده بود که همگان را تحت تاثیر اعمال خود قرار داده بودند.
روایت کرده اند که: شبی امیرالمومنین (ع) بر بیت المال داخل شد تا تقسیم آن ها را در دفتر حساب بنویسد.
دراین هنگام طلحه وزبیر وارد شدند. علی (ع) چراغی که مقابلش بود خاموش کرد و فرموده چراغ دیگری را از خانه اش بیاورند. میان دو چراغ، چه فرقی است؟ فرمودند: روغن این چراغ از بیت المال است، در روشنی آن نشستن وباشما درغیر بیت المال سخن گفتن، درست نیست.21
روزی معاویه از عقیل پرسید: داستان آهن تفتیده جیست؟ عقیل گفت: هنگامی که روزگار برمن سخت شد و از فقر و تهدیستی جانم به لب رسید، پیش خود اندیشیدم که برادرم به حکومت رسیده است و اموال زیادی دراختیار دارد، نزد او بروم ویاری بخواهم، با این نیت، درتاریکی شب به کمک یکی از فرزندانم به خانه علی (علیه السلام) رفتم. او به پسرم گفت که ما را تنها بگذارد و از اطاق خارج شود. وقتی اطاقی خلوت شد، علی (علیه السلام) گفت: بیا نزدیک! با یک دنیا حرص وطمع به گمان این که کیسه ای طلا به من خواهد داد، به سرعت دستم را دراز کردم، ولی ناگهان آهن سرخ شده ای را به دستم داد که از شدت سوزش وحرارت فریاد کشیدم و آن را به زمین انداختم.
درآن حال، علی (علیه السلام) به من فرمود: مادرت به عزایت بگرید! این حرارت آهن است که انسانی آن را با آتش دنیا داغ کرده است. پس در فردای قیامت به من و تو چه خواهد گذشت، اگر ما را به رشته زنجیر آتشین دوزخ بکشند!«اتئن من الاذی ولا ائن من لظی)22، آیا تو از آزار کوتاه مدت ناله می کنی، اما من از آتش سوزان دوزخ ننالم!» واین آیه را تلاوت کرد:«اذا الا غلال فی اعناقهم و السلاسل یسحبون»
«در آن هنگام که غلها و زنجیرها برگردن آنان قرار می گیرد وآن ها را می کشند»
سپس فرمود:«لیس لک عندی فوق حقک الذی فرضه الله لک الا ما تری فانصرف الی اهلک»
«جز آن چه که خداوند برای تو تعیین کرده است، حقی از بیت المال در نزد من نداری، برو پیش خانواده ات!»
معاویه درتعجب فرو رفت و گفت:« هیهات هیهات عقمت النساء ان یلدن مثله» افسوس، افسوس، دیگر زنان نمی توانند فرزندی مثل علی را به دنیا تحویل دهند!»
آن حضرت براین باور بود که به کمالات انسانی ودرجات تقوا نمی توان رسید، مگر با رعایت عدالت درباره دوست ودشمن. به این جهت، به فرزند گرامی اش امام حسین(علیه السلام) سفارش می کنم به تقوای الهی درحال غنا و تنگدستی …. ورعایت عدالت با دوست و دشمن …».


نظارت اخلاقی- عملی برکارگزاران
امام علی (ع) نهایت قاطعیت را در برابر متخلفان وقانون گریزان پیاده می کردند وقاطعانه با آنان برخوردار می کردند زیرا لازمه بقا و دوام هر حکومتی پیش گیری از تخلفات است که امام (ع) این روش پیش گیری را در جامعه در نحوه انتخاب مدیران وکارگزاران جامعه دنبال می کرد.
این موضوع را می توان در اغلب نامه هایی که حضرت به والیان خود ارسال می فرمودند مشاهده کرد.
هنگامی که حضرت متوجه خیانت (زیادبن ابیه) جانشین حاکم بصره (عبداله بن عباس) می شوند نامه ای تهدیدآمیز خطاب به وی می نویسدند.
«به خدا سوگند می خورم، سوگندی به راستی که اگر به من خبر دهند که تو در حق مسلمانان خیانت کرده ای چه حکم و چه زیاد- چنان برتو سخت گیرم که فقیر در مانده از مخارج زندگی و در هزینه عیال، درمانده وخوار سرگردان شوی26»
وهنگامی که درباره ی عبدالله بن عباس- پسری عموی حضرت واز اصحاب پیامبر (ص) وفردی صاحب نفوذ که از نزدیکان حضرت نیز به شمار می رود واز سوی امام (علیه السلام) به عنوان حاکم یکی از مناطق منصوب شده بود به حضرت خبر می رسد که وی مرتکب خلافی شده حضرت خطاب به وی نامه ای تند وتهدید آمیز می نویسند:
«من تورا در امانت خود شریک داشتم و از هر کسی به خویش نزدیک تر پنداشتم و هیچ یک از خاندانم برای یاری ومددکاری ام چون تو مورد اعتماد و امانتدار من نمی نمود، آن هنگام که دیدی روزگار بر پسر عمویت سخت گرفته ودشمن به او هجوم آورده و امانت مسلمانات تباه گردیده ، و امت اختیار از دست داده و پراکنده شدند. پیمان خود را با پسر عمویت دگرگون ساختی، وهمواره با دیگرانی که از او جدا شدند فاصله گرفتی تو هماهنگ با دیگران دست از یاری اش کشیدی، وبا دیگر خیانت کنندگان خیانت کردی، نه پسر عمویت را یاری کردی ، ونه امانت ها را رساندی … ای کسی که در نزدما (درشمار خردمندان بودی)!
چگونه نوشیدن وخوردن را برخود گوارا نمودی، درحالی که می دانی که حرام می خوری و حرام آشامی و کنیزکان می خری و زنان می گیری….
پس از خدا بیم دار ومال های این مردم را باز سپار که اگر نکنی وخدا مرا یاری دهد تا بر تو دست یابم، کیفری دهمت که نزد خدا جوابگو و عذر خواه من گردی وبا شمشیری بزنمت که کسی را بدان نزدم….27
حضرت علی (علیه السلام) خود در استفاده از بیت المال ورعایت حقوق مردم چنان رفتار می کرد که جای هیچ شبهه ای را باقی نمی گذاشتند.
دستور تراشیدن نوک قلم (برای کم مصرف کردن جوهر)، رعایت فاصله خطوط (برای کم مصرف کردن کاغذ) وگذاشتن چراغ شخصی در کنار چراغ بیت المال دراتاق کار خویش، بسنده کردن به حداقل زندگی، بلکه کم تر از آن، همه از واقعیت هان مسلم تاریخی هستندکه دوست ودشمن برآن اتفاق دارند28

عدالت امام در مورد ابن ملجم
اما علی (علیه السلام) که مرد خدا مرد حق است وخود مصداق عدالت است، درباره قائل ناپاکشی چنین فرمود:
«با این مردی که در بند شماست مدارا کنید و از همان شیری که من می نوشیم به او بنوشایند. اگر جان به در بردم خود می دادم با او چه کنم واگر از شمشیر او به عالم دیگر رفتم وخواستید قصاص کنید او را با یک ضربت بکشیده مبادا او را مثله کنید. که از رسول خدا شنیدم از مثله بپرهیزید وَلو نسبت به سگ گزنده».
امام (ع) قبل از لحظاتی که اجل وی فرا رسد، مردم را سفارش می کند که مراقب باشند و بدانند که اجل ناگهان فرا می رسد درحالی که شما از آن فرار می کنید. و وصیت می کند مردم را که به خدا شرک نورزند و سنت وشریعت پیامبر را صنایع نکنند بعد فرمود: «من دیروز رهبر و همراه شما بودم، امروز مایه عبرت شمایم وفردا از شما جدا خواهم شد.»وحضرت به جایی که مردم را متوجه عدالت گستری کرد و فرمود:
«غداً ترون ایامی، و یکشف لکم عن سرائری، وتعرفوننی بعد خلو مکانی وقیام غیری مقامی»
(فردا ارزش ایام زندگی مرا به خوبی خواهید دانست، و راز درونم را خواهید دانست. پس از آن که جای مرا خالی دیدید و دیگری برجای من نشست، مرا خواهید شناخت.)

نتیجه گیری:
آن چه دراین نوشتار آمده است، گوشه ای از رفتار امام علی(ع) درباره مسائل اقتصادی است و نگرش حضرت به دنیا و مسائل مادی و اقتصادی، با دیگر نگرش های تنگ نظرانه ومادی تفاوت دارد. حضرت به تبع نگرشی که به هستی وهدف از آفرینش انسان دارد، افقی گسترده تر از دنیای تنگ ومادی را می نگرد وبه آخرت وسعادت آخری به صورت اصلی ونهایی ترین هدف از خلقت هستی انسان نگاه می کند.
سفارش به حق محوری وعدالت مداری را در هم فرصتی ابراز می دارد و با هر گونه ستم وبی عدالتی (از هر کس واز هر نوعش) مبارزه می کند و در تقسیم بیت المال، مصرف بیت المال و رعایت حقوق عمومی مردم به وسیله حاکم و والی و پرهیز از ایجاد وضعیت نامساعد اقتصادی که به بی عدالتی می انجامد، تذکرات گوناگون ومتعددی را می دهد.

عدالت اقتصادی مصداقی از عدالت درمعنای وسیع آن است معرفی معنای وسیع عدالت راهی است برای یافتن حدود مفهوم عدالت اقتصادی وبه تعبیر دیگر، عدالت اقتصادی بعدی از ابعاد گوناگون عدالت، از قبیل عدالت سیاسی، قضایی و فرهنگی است. بنابراین، منظور از اقتصاد وفعالیتهای اقتصادی، هر کاری خواهد بود که به معشیت وزندگی مادی انسان و اجتماع ارتباط می یابد تا بتواند در سایه تامین نیازهای خود، در رفاه و آسایش زندگی کند. این مقاله، به بررسی ومطالعه شیوه رفتاری امیرالمومنان علی (علیه السلام) می پردازد وبحثی فشرده از اندیشه امام علی (ع) درباره یکی از مسائل مهم زندگی بشر یعنی اقتصاد است.

کلید واژه : عدالت، اقتصاد، مالیات، تبعیض، مساوات، کارگزاران امام علی(ع)- فساد مالی، بیت المال- رفاه- آسایش

مفهوم عدل و عدالت
عدل، مساوات در جزا دادن است. کار نیک به اندازه پاداش داده می شود وکار زشت پاداش همسان خود دارد و احسان این است که کار نیک، به نیکی بیشتری پاداش داده شود و کار زشت مجازاتی کمتر از خود داشته باشد. پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: «عدل ساعه خیرمن عباده سبعین سنه»« عدل یک ساعت بهتر از عبادت 70 سال است.»1
درتعریف عدالت آمده است:«عدالت یعنی نهادن هر چیز درجای خود»
عدل، عدالت ومعادله واژه هایی هستند که معنای مساوات را در بردارند.
علامه طباطبائی معنای اصلی عدالت را اقامه مساوات میان امور می داند. به این بیان که:«به هر امری آن چه سزاوار بدهی ، تا همه امور مساوی شود و هر یک درجای خود که مستحق آن است قرار گیرد.2 برتراند راسل در مورد عدالت معتقداست: عدالت عبارت از هر چیزی است که اکثریت مردم آن را عادل بدانند.3

ضرورت فعالیت اقتصادی
انسان برای بقا و حیات خود احتیاج دارد به چیزهایی از قبیل غذا ولباس و مسکن که «وسائل معاش» نامیده می شوند.
انسان به غیر از این امور احتیاج های دیگری نیز دارد، احتیاجات خانوادگی، یعنی زن و فرزند، احتیاجات فرهنگی، احتیاجات معنوی ودینی، احتیاجات سیاسی، یعنی حکومت و آن چه مربوط به شئون حکومت است و احتیاجات اجتماعی از قبیل قضاوت.
در میان احتیاجات انسان اولی ترین آن ها، احتیاجات اقتصادی است، یعنی اموری که انسان درحیات بقای شخصی خود به آن ها نیازمند است وبدون آن ها قادربه ادامه حیات نیست.
اگر فرض کنیم زمانی بوده است که انسان تنها زندگی می کرده است یعنی هیچ گونه اشتراک مساعی میان افراد نبوده است و هر کس خودش شخصاً مایحتاج زندگی خود را تهیه می کرده و به مصرف می رسانیده است، درآن زمان اقتصاد موضوع نداشته است، همان طور که یک گله آهو با هم چرا می کنند ولی هیچ گونه روابطی که بتوان نام آن ها را روابط اجتماعی یا اقتصادی نهاد در میان آن ها وجود ندارد.
ولی از آن زمان که اشتراک مساعی وتقسیم کار و وظایف در میان افراد به وجود آمده است و او در ساده ترین شکل هایش- یعنی در حوزه خانوادگی که رئیس خانواده، مدیریت این اجتماع کوچک را به عهده داشته است- پس روابط اقتصادی هنگامی وجود پیدا می کند که میان افراد روابط اجتماعی برقرار شود.
روابط اقتصادی مانند سایر روابط اجتماعی امور قرار دادی است. در روابط اجتماعی مفاهیمی از قبیل ریاست ومرئوسیت وزوجیت و وجوب اطاعت وغیره به میان می آید ودر روابط خاص اقتصادی مفاهیمی از قبیل مالکیت ومملوکیت وحق ومبادله وغیره به میان می آید، یعنی همین که اشتراک مساعی و تقسیم کار ضرورت پیدا کرد، یک سلسله اعتبارات ومفاهیم اعتباری وقانونی ضرورت پیدا می کند وپس آن سلسله از مفاهیم اعتباری که مربوط است به تولید، تقسیم، توزیع، ثروت و وسائل معاش روابط اقتصادی نامیده می شود.4

اهداف عدالت اقتصادی
عدالت اقتصادی به منظور از بین بردن فقر مطلق وتعادل نسبی بین اقشار اجتماعی برقرار می گردد. درجامعه ای که عدالت اقتصادی برقرار نباشد، رابطه محسوس میان تلاش افراد ومیزان درآمد ورفاه وجود نخواهد داشت و گروهی با دسترسی به موقعیت های مناسب و بهره مندی از امتیازات انحصاری، بخش قابل توجهی ازمنابع را به خود اختصاص خواهند داد و بدین طریق، فاصله بین اقشار اجتماعی با شتاب روز افزونی بیشتر خواهد شد، اما وقتی عدالت اقتصادی برقرار باشد، عامل عمده تعیین کننده درآمد ورفاه، تلاش صادقانه ی افراد خواهد بود و موقعیت ها و فرصت های یکسان دراختیار همه قرار خواهد گرفت تا افراد برحسب میزان تلاش وپشتکار خود، درآمد ورفاه داشته باشند.
از طرف دیگر، مراعات عدالت و حقوق ضعفا و محرومان باعث خواهد شد خطر مطلق در جامعه از بین برود و کسی به خاطر عدم رفع نیازهای اساسی اقتصادی آسیب نبیند.

نهاد اقتصادی دراسلام
نهادی است که از طریق آن مواد و خدمات تولید می شود و فن آوری کار وسرمایه را سازماندهی می کند. این نهاد در شکل گیری ورشد جامعه، سهم مهمی ایفا می کند، زیرا حیات وبقای جامعه انسانی با امر معاش مردم درآن پیوند خورده است، که بی تامین آن جامعه انسانی هرگز سامان نمی یابد.
اسلام در کلام وحیانی و تعلیم آسمانی خویش به امر دینوی مسلمانان کاملاً اهتمام دارد وفرماید: «به دیانت ومعنویت بپردازید، ولی از امر دنیوی خویش غافل نباشید»: «ولاتنس نصیکب من الدنیا»5
دراسلام حیات دنیوی وزندگی اجتماعی با بهره گیری از دنیا برای اهداف متعالی انسان، نه تنها جایز بلکه مورد تاکید است6: «وکلوا مما رزقکم الله حلالاً طیباً واتقوا الله الذی انتم به مومنون» (وهر چیز حلال و پاکیزه ای که خدا روزی شما کرده از آن بخورید، وبترسید ازآن خدایی که به او گرویده اید).
قرآن کریم در پاسخ به آنان که دستورهای دین را به امور اخروی محدود و تلاش می کنند که نهاد مادی واقتصادی را از دین حذف کنند و دین را صرفاً امری معنوی جلوه دهند می فرماید:
یا ایها الذین امنوا لاتحرموا طیبات ما احل الله لکم ولا تعتدوا ان الله لایحب المعتدین»7
(ای اهل ایمان حرام نکنید طعام های پاکیزه ای که خدا برای شما حلال کرده است و ستم نکنید که خدا ستمکاران را دوست ندارد.)
خداوند دراهلیت نهاد اقتصادی می فرماید:
«ولقد مکنکم فی الارض وجعلنا لکم فیها معیش قلیلاً ما تشکرون»8
(همانا شما را در زمین تمکین واقتدار بخسیدیم ودرآن بر شما معاش از هر گونه نعمت مقرر کردیم لیکن اندکی از شما شکر نعمت را به جای می آورید.)
پیامبري(ص) در اهتمام به امر اقتصاد ولزوم تامین و تعدیل اقتصادی فرمایند:
«اللهم! بارک لنا فی الخبز ولاتفرق بیننا و بینه الخبز ما صمنا ولا صلینا و لا ادینا فرائض ربنا»9
(پروردگارا! نان ما (اقتصاد سالم وجامع) را برکت ده و بین ما ونان ما جدایی مینداز، زیرا اگر نان نباشد، انجام دادن دستورهای دینی دشوار است.)
همه این آیات وروایات نشان توجه مهم اسلام به نهاد اقتصادی است و این که مومنان باید از نعمت های دنیا بهره گیرند. دینداری با انزوا وگوشه گیری و گریز از مواهب الهی قابل جمع نیست.
بنابراین اسلام دین کاملی است که هم به آخرت جامعه توجه دارد و هم به دنیای آن، هم می خواهد آخرت او را بسازد وهم دنیای او را، هم به اصلاح جنبه معنوی رویکرد دارد و هم به اغنای جنبه مادی.10
با این نگاه اسلام، به انسان است که بیشتر علمای دین و مفسران در تفسیر (آیه 77 قصص) گفته اند که مراد آیه به استناد روایات این است که در دنیا برای هدف آخرت خویش کارکن.11
وداشتن اقتصاد جامع و سالم می تواند مصداق حسنه دنیا در برابر حسنه ی آخرت باشد(ربنا اتنافی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه)

عدالت در زندگی امام علی (ع)
امام علی(ع) برای اجرای عدالت اقتصادی در زندگی شخصی کاملاً ساده زیستی وبی پیرایگی را مدنظر خود قرار داده بود و می کوشید تا سطح زندگی خود را با اقشار کم درآمد و پایین ترین طبقات جامعه متناسب کند، شالوده اندیشه های آن حضرت درچگونگی سطح زندگی یک زمامدار عادل درفرازی از نامه آن حضرت به «عثمان بن حنیف انصاری» کاملاً نمایان است، آن جا که می فرماید:
«فو الله ما کنزت من دیناکم تبراً ولا ادخرت من غنائمها وفراً و لا اعددت لبالی ثوبی طمراً ولا حزت من ارضها شبراً ولا اخذت منه الا کقوت اتان دیره»12
«به خدا قسم! من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته واز غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام. بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم واز زمین های تحت حکومت یک وجب برای خود نگرفتم وجز اندکی از غذاهای دنیا استفاده نکردم»
آن حضرت براین باور بود که یک زمامدار عادل نمی تواند به احقاق حقوق شهروندان و اجرای کامل عدالت بپردازد، مگر این که خود را با پایین ترین طبقات جامعه یکسان بداند وزندگی اش را با محرومین همگون سازد و می فرمود:«ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم یضعفه الناس کیلا یتبیع بالفقیر فقره»13
(خداوند متعال بر پیشوایان عادل واجب کرده است که سطح زندگی خود را با ضعیف ترین افراد جامعه یکسان کنند تا فقر وتنگدستی برتهدیستان وبینوایان فشار نیاورد وآنان را نگران نسازد)
(سویدبن عفله) می گوید: روزی نزد امام علی(ع) رفتم و دیدم در خانه جز حصیر کهنه ای که برآن نشسته است، فرشی ندارد. گفتم: ای امیرالمومنان! مگر شما سلطان و حاکم مسلمانان نیستند! مگر همه بیت المال دراختیار شما نیست! نمایندگان دولت ها نزد شما می آیند، درحالی که درخانه ی شما جز این حصیر چیز دیگری نیست! امام فرمود: ای سوید! خردمند در خانه گذر، اثاثیه نمی نهد و حال آن که خانه همیشگی پیش روی ماست و سازندگی واساس خود را به آنجا فرستاده ایم وبه زودی به آن خانه خواهیم رفت.14
یکی از بزرگان عرب، برای مهمانی نزد امام حسین مجتبی(علیه السلام) رفت. هنگام غذا که سفره را پهن کردند، مرد عرب شدیداً ناراحت شد وگفت: من چیزی نمی خورم. امام حسن (علیه السلام) فرمود: چرا غذا نمی خورید؟ آن مرد گفت: ساعتی قبل به حقیری برخورد کردم. اکنون که چشمم به غذا افتاد، به یاد آن فقیرافتادم ودلم سوخت. من نمی توانم چیزی بخورم، مگر این که شما دستور دهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر ببرند.
امام حسن (ع) فرمود: آن فقیر کیست؟ مرد عرض کرد: ساعتی قبل که برای نماز به مسجد رفته بودم، مرد فقیری را دیدم که نماز می خواند. بعد از فراغت از نماز دستمالش را باز کرد تا افطار کند. شام اونان جو وآب بود، وقتی آن فقیر مرا دید، از من دعوت کرد که با او هم غذا شوم، ولی من که عادت به خوردن چنان غذای فقیرانه ای نداشتم، دعوت وی را رد کردم، حال اگر ممکن است، مقداری شام برای وی بفرستید.
امام حسن(ع) باشنیدن این سخنان به گریه افتاد و فرمود:«او پدرم امیرمومنان وخلیفه مسلمانان، علی (علیه السلام) است. او با این که برسرزمینی بزرگ حکومت می کند، اما مانند فقیرترین مردم زندگی می کند و همیشه غذای ساده می خورد.
آن حضرت به خاطر همدردی با گرسنگان وبی پناهان جامعه، دست خود را به سوی چرب وشیرین زندگی دراز نمی کرد و می فرمود:
«ولو شئت لاهتدیت الطریق، الی مصفی هذا العسل، ولباب هذا القمح، ونسائج هذا القز. ولکن هیهات ان سغلینی هوای، ویقودنی جسنحی الی تخیر الاطعمه
ولعل بالحجاز او الیمامه من لاطمع له فی القرص، ولا عهد له بالشبع- او ابیت مبطاناً وحولی بطون غرئی و اکباد حری »
«اگر می خواستم می توانستم با عسل خالص و مغز گندم وبافته های پرنیان زندگی کنم، اما هرگز امکان ندارد که هوا و هوس بر وجود من غالب شود و حرص وطمع مرا به گزینش غذاهای لذیذ وادارد، درحالی که شاید در حجازه یمامه کسانی باشند که به قرص نانی دسترسی ندارند ودر عمر خویش با شکم سیر سر بر بالش نگذاشته اند، آیا من با شکمی انباشته از انواع طعام ها و نوشیدنی ها بخوابم ودر اطراف من شکم های گرسنه وجگرهای تشنه باشند!».

عدل وعدالت اقتصادی از نگاه امام علی (علیه السلام)
یکی از اهداف اصلی نظام اقتصادی اسلام، توزیع در نظام اقتصادی اسلام در چهارچوب عدالت است. وعدالت بدین معنی است که همه افراد جامعه ازآسایشی ورفاه زندگی برخوردار باشند و تفاوت ها واختلافات طبقاتی از میان آنها برداشته شود.
فردی از امام علی (ع) سوال کرد «عدالت» برتر است یا «جود»؟ امام می فرمود: «العدل یضع الامور مواضعها والجود یخرجها من جهتها و العدل سائس عام والجود عارض خاص فالعدل اسرفهما وافضلهما»
«عدل جریان ها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد و «جود» آن را از مجرای خود خارجی می سازد. «عدالت» قانون عام و مدبر و مدیری است که شامل همه اجتماع می شود. اما «جود» این گونه نیست. پس عدالت برتر است.
پس می توان به این نتیجه رسید که امام علی (ع) عقیده دارند که عدل از بخشش بالاتر است! به دلیل این که مفهوم عدالت این است که استحقاق های طبیعی و واقعی درنظر گرفته شود وبه هر کس مطابق آن چه برحسب کار واستعداد لیاقت دارد، پاداش داده شود. پس عدل هر چیزی را در جای خود قرار می دهد و برتر است.
از نظر امام علی (ع) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماعی را حفظ کند وهمه را راضی نگه دارد و به اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است.
زمانی که به حضرت گفتند: مردم به دنیا دل بسته اند، ومعاویه با هدایا وپول های فراوان آن ها را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب بزرگان قریش ببخش واز تقسیم مساوی بیت اومال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند حضرت فرمودند: آیا به من دستور می دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امت اسلامی که برآن ها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، وشب وروز برقرار است، وستارگان از پی هم طلوع وغروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود و به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم تا چه رسد که جزو اعمال خداست! آگاه باشید! بخشیدن مال به آن ها که استحقاق ندارند، زیاده روی و اسراف است. ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالا برد، اما درآخرت پست خواهد کرد و….17
در دیدگاه امام علی (ع) بزرگترین حقوقی که خدا ادای آن را فرض کرده است حقوق سیاسی است و عدالت اقتصادی بین تمام افراد حکومت است. وسیاست امام در عدالت اقتصادی، سیاستی قاطع است که به خود اجازه نمی دهد برای این که مردم را به خود جذب کند، دست به چنین حربه های سیاسی بزند و با توزیع ناعادلانه ثروت بین مردم وروسای قبایل آن ها را مطیع و فرمانبردار خود کند. حتی با کوچکترین بی عدالتی به مبارزه بر می خیزد.
برای که بتوانیم معنای واقعی عدالت اقتصادی را از منظر امام علی (ع) درک کنیم باید درعدالت آن حضرت در تقسیم یک نان تامل کنیم.
«مقداری از اموال عمومی را خدمت حضرت علی (ع) آوردند، مردم برای گرفتن آن هجوم کردند، امام برای آن که حیف ومیلی پیش نیاید با طناب ، دور اموال مانعی ایجاد کرد و فرمود: از اموال فاصله بگیرید سپس امام تمام اموال را میان نمایندگان قبایل تقسیم نمود، در پایان کار نگاه حضرت به نانی افتاد که در یکی از ظرف ها باقی مانده بود. اما دستور داد این نان را همچون تمام بیت المان به هفت قسمت تقسیم نمایند و به هر طایفه سهمی بدهند.»

مقابله با تبعیض
در نظام عدل امام علی (ع) هیچ یک از مسئولین وکارگزاران حق ندارد که برای خود امتیازات ویژه قایل شوند. شیوه عدل علی (ع) درابتدای حکومتش همگان را متعجب ساخت، چون تمام اموال وثروت های کلانی را که از سوی خلفای پیشین به اشخاص بخشش وعطا شده بود به طور کلی مصادره کرد. این یکی از مهمترین وصریح ترین روش های عدالت خواهانه آن حضرت بود.
امیرمومنان (ع) درنامه خود به مالک اشتر سفارش می فرماید:
«وایاک ولاستئثار بما الناس فیه سوآء»18
«بپرهیز از آن که چیزی را به خود مخصوص داری که بهره همه مردم درآن یکسان است».
از سخن حضرت می توان چنین نتیجه گرفت ، که در برخی حقوق، مردم برابرند و حق اختصاص سهم بیشتری به دیگری وجود ندارد.
بخشش های بی حد و حصری که از سوی عثمان در زمان خلافتش به خویشاوندان ونزدیکانش صورت گرفته بود و صدها هزار در هم از بیت المال ونیز مقادیر زیادی از جواهر وزیور آلات، زمین و هزاران علائم و کنیز ومرکبهای گران قیمت را به دامادش (حارث بن حکم) ونیز عبدالله بن خالد و مروان ، عبدالله بن سعد ابن سرح وصدها نفر دیگر از این افراد، اهدا کرده بود. همه این موارد توسط امام علی (ع) مواخذه شدند.(امام (ع) دراجرای عمل اسلامی وانسانی، به هیچ کس ملاحظه ای نمی کرد و این همان معنا و مفهوم عدالت و مبارزه یا تبعیص وافزدن طلبی است. حتی در برابر برادرش عقیلی که نزد آن حصرت آمده بود تا سهم بیشتری از بیت المال به او تخصیص دهد، با قاطعیت تمام، درخواست او را رد کرد).
وامام فرمودند: بیت المال تاراج شده را هر کجا بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت براو گران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است.19


مبارزه با فساد مالی
فساد وتقلب اقتصادی واختلاس درسیستم هر کشور، باعث انحطاط سقوط جامعه در رشد وتوسعه ی آن می شود و عدم مقابله با آن، نظام یک جامعه را از درون از هم فرو می پاشد.
امام علی (ع) ، فساد مالی را وسیله ی تباهی حکومت می دانند وریشه این امور را در کارگزاران و دست اندکاران نظام سیاسی که عامل بروز این پدیده هستند می بینند. به این معنا که مسئولان، حقوق مردم را ایفا نمی کنند و مردم، ناچار حق خود را با اعطای رشوه می گیرند.
امام (ع) خطاب به فرماندان لشکر، پس از به دست گرفتن خلافت می فرمایند:
«فانما اهلک من کان قبلکم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه ، واخذوهم بالباطل فاقتدوه.»20
(آنان که پیش از شما بودند، تباه شدند، چون حق مردم را ندادند تا آن که مردم را به رشوه خریدند وآنان را به راه باطل بردند و آنان نیز پیرو باطل گردیدند.)
امام (ع) نه تنها خود به اعمال ورفتار دیگران نظارت می کرد، بلکه همواره نگهبان ومراقب اعمال خود نیز بود زیرا با توجه به این که ایشان در طول مدت کوتاه خلافتشان به عنوان فرد درجه اول سیاسی محسوب می شدند طبعاً از سوی افراد وگروه ها هدایایی برای ایشان آورده می شد که بعضی از آن ها از روی حسن نیت بود و امام (ع) هم فوراً این موضوع را متوجه شده و هدیه را قبول می کرد. ولی بعضی دیگر مربوط به افراد بود که مقاصد و اهداف شومی را در پس این هدیه پنهان کرده بودند و امام (ع) باز پذیرفتن آن خودداری می کردند.
در زمان خلافت امیرالمومنین (علیه السلام) شخصی به نام (اشعث بن قیس) هدیه ای برای حضرت آورد چون قرار بود فردای آن روز، در دادگاه اسلامی به پرونده ای او رسیدگی شود، شبانه حلوا را خدمت امام برد تا به خیال شیطانی خود، قلب آن حضرت را نسبت به خود تغییر دهد اما حضرت فرمودند:
به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه ای ناروا بگیریم، چنین نخواهم کرد! وهمانا این دنیای آلوده ی شما نزد من! از برگ جویده شده ی دهان ملخ پست تر است! علی را با نعمت های فنا پذیر ولذت های ناپایدار چه کار؟! به خدا پناه می بریم از خفتن عقل وزشتی لغزش ها، واز او یاری می جوییم.
به این ترتیب ، چه بسا هدیه که در حکم همان رشوه است ونتیجه یکسانی دارد، لذا حضرت، کارگزاران نظام را از فساد مالی برخذر می دارد و کسانی را که از این فرمان تخلف می نمایند، عزل و به اشد مجازات می رساند زیرا لازمه ی عدل امام علی (ع) ، گستردن عدالت است.

مساوات و مراعات در بیت المال
امام علی (ع) آن چنان عدالت را در زندگی خصوصی خود و حکومت برمسلمانان به مرحله عمل آورده بود که همگان را تحت تاثیر اعمال خود قرار داده بودند.
روایت کرده اند که: شبی امیرالمومنین (ع) بر بیت المال داخل شد تا تقسیم آن ها را در دفتر حساب بنویسد.
دراین هنگام طلحه وزبیر وارد شدند. علی (ع) چراغی که مقابلش بود خاموش کرد و فرموده چراغ دیگری را از خانه اش بیاورند. میان دو چراغ، چه فرقی است؟ فرمودند: روغن این چراغ از بیت المال است، در روشنی آن نشستن وباشما درغیر بیت المال سخن گفتن، درست نیست.21
روزی معاویه از عقیل پرسید: داستان آهن تفتیده جیست؟ عقیل گفت: هنگامی که روزگار برمن سخت شد و از فقر و تهدیستی جانم به لب رسید، پیش خود اندیشیدم که برادرم به حکومت رسیده است و اموال زیادی دراختیار دارد، نزد او بروم ویاری بخواهم، با این نیت، درتاریکی شب به کمک یکی از فرزندانم به خانه علی (علیه السلام) رفتم. او به پسرم گفت که ما را تنها بگذارد و از اطاق خارج شود. وقتی اطاقی خلوت شد، علی (علیه السلام) گفت: بیا نزدیک! با یک دنیا حرص وطمع به گمان این که کیسه ای طلا به من خواهد داد، به سرعت دستم را دراز کردم، ولی ناگهان آهن سرخ شده ای را به دستم داد که از شدت سوزش وحرارت فریاد کشیدم و آن را به زمین انداختم.
درآن حال، علی (علیه السلام) به من فرمود: مادرت به عزایت بگرید! این حرارت آهن است که انسانی آن را با آتش دنیا داغ کرده است. پس در فردای قیامت به من و تو چه خواهد گذشت، اگر ما را به رشته زنجیر آتشین دوزخ بکشند!«اتئن من الاذی ولا ائن من لظی)22، آیا تو از آزار کوتاه مدت ناله می کنی، اما من از آتش سوزان دوزخ ننالم!» واین آیه را تلاوت کرد:«اذا الا غلال فی اعناقهم و السلاسل یسحبون»
«در آن هنگام که غلها و زنجیرها برگردن آنان قرار می گیرد وآن ها را می کشند»
سپس فرمود:«لیس لک عندی فوق حقک الذی فرضه الله لک الا ما تری فانصرف الی اهلک»
«جز آن چه که خداوند برای تو تعیین کرده است، حقی از بیت المال در نزد من نداری، برو پیش خانواده ات!»
معاویه درتعجب فرو رفت و گفت:« هیهات هیهات عقمت النساء ان یلدن مثله» افسوس، افسوس، دیگر زنان نمی توانند فرزندی مثل علی را به دنیا تحویل دهند!»
آن حضرت براین باور بود که به کمالات انسانی ودرجات تقوا نمی توان رسید، مگر با رعایت عدالت درباره دوست ودشمن. به این جهت، به فرزند گرامی اش امام حسین(علیه السلام) سفارش می کنم به تقوای الهی درحال غنا و تنگدستی …. ورعایت عدالت با دوست و دشمن …».


نظارت اخلاقی- عملی برکارگزاران
امام علی (ع) نهایت قاطعیت را در برابر متخلفان وقانون گریزان پیاده می کردند وقاطعانه با آنان برخوردار می کردند زیرا لازمه بقا و دوام هر حکومتی پیش گیری از تخلفات است که امام (ع) این روش پیش گیری را در جامعه در نحوه انتخاب مدیران وکارگزاران جامعه دنبال می کرد.
این موضوع را می توان در اغلب نامه هایی که حضرت به والیان خود ارسال می فرمودند مشاهده کرد.
هنگامی که حضرت متوجه خیانت (زیادبن ابیه) جانشین حاکم بصره (عبداله بن عباس) می شوند نامه ای تهدیدآمیز خطاب به وی می نویسدند.
«به خدا سوگند می خورم، سوگندی به راستی که اگر به من خبر دهند که تو در حق مسلمانان خیانت کرده ای چه حکم و چه زیاد- چنان برتو سخت گیرم که فقیر در مانده از مخارج زندگی و در هزینه عیال، درمانده وخوار سرگردان شوی26»
وهنگامی که درباره ی عبدالله بن عباس- پسری عموی حضرت واز اصحاب پیامبر (ص) وفردی صاحب نفوذ که از نزدیکان حضرت نیز به شمار می رود واز سوی امام (علیه السلام) به عنوان حاکم یکی از مناطق منصوب شده بود به حضرت خبر می رسد که وی مرتکب خلافی شده حضرت خطاب به وی نامه ای تند وتهدید آمیز می نویسند:
«من تورا در امانت خود شریک داشتم و از هر کسی به خویش نزدیک تر پنداشتم و هیچ یک از خاندانم برای یاری ومددکاری ام چون تو مورد اعتماد و امانتدار من نمی نمود، آن هنگام که دیدی روزگار بر پسر عمویت سخت گرفته ودشمن به او هجوم آورده و امانت مسلمانات تباه گردیده ، و امت اختیار از دست داده و پراکنده شدند. پیمان خود را با پسر عمویت دگرگون ساختی، وهمواره با دیگرانی که از او جدا شدند فاصله گرفتی تو هماهنگ با دیگران دست از یاری اش کشیدی، وبا دیگر خیانت کنندگان خیانت کردی، نه پسر عمویت را یاری کردی ، ونه امانت ها را رساندی … ای کسی که در نزدما (درشمار خردمندان بودی)!
چگونه نوشیدن وخوردن را برخود گوارا نمودی، درحالی که می دانی که حرام می خوری و حرام آشامی و کنیزکان می خری و زنان می گیری….
پس از خدا بیم دار ومال های این مردم را باز سپار که اگر نکنی وخدا مرا یاری دهد تا بر تو دست یابم، کیفری دهمت که نزد خدا جوابگو و عذر خواه من گردی وبا شمشیری بزنمت که کسی را بدان نزدم….27
حضرت علی (علیه السلام) خود در استفاده از بیت المال ورعایت حقوق مردم چنان رفتار می کرد که جای هیچ شبهه ای را باقی نمی گذاشتند.
دستور تراشیدن نوک قلم (برای کم مصرف کردن جوهر)، رعایت فاصله خطوط (برای کم مصرف کردن کاغذ) وگذاشتن چراغ شخصی در کنار چراغ بیت المال دراتاق کار خویش، بسنده کردن به حداقل زندگی، بلکه کم تر از آن، همه از واقعیت هان مسلم تاریخی هستندکه دوست ودشمن برآن اتفاق دارند28

عدالت امام در مورد ابن ملجم
اما علی (علیه السلام) که مرد خدا مرد حق است وخود مصداق عدالت است، درباره قائل ناپاکشی چنین فرمود:
«با این مردی که در بند شماست مدارا کنید و از همان شیری که من می نوشیم به او بنوشایند. اگر جان به در بردم خود می دادم با او چه کنم واگر از شمشیر او به عالم دیگر رفتم وخواستید قصاص کنید او را با یک ضربت بکشیده مبادا او را مثله کنید. که از رسول خدا شنیدم از مثله بپرهیزید وَلو نسبت به سگ گزنده».
امام (ع) قبل از لحظاتی که اجل وی فرا رسد، مردم را سفارش می کند که مراقب باشند و بدانند که اجل ناگهان فرا می رسد درحالی که شما از آن فرار می کنید. و وصیت می کند مردم را که به خدا شرک نورزند و سنت وشریعت پیامبر را صنایع نکنند بعد فرمود: «من دیروز رهبر و همراه شما بودم، امروز مایه عبرت شمایم وفردا از شما جدا خواهم شد.»وحضرت به جایی که مردم را متوجه عدالت گستری کرد و فرمود:
«غداً ترون ایامی، و یکشف لکم عن سرائری، وتعرفوننی بعد خلو مکانی وقیام غیری مقامی»
(فردا ارزش ایام زندگی مرا به خوبی خواهید دانست، و راز درونم را خواهید دانست. پس از آن که جای مرا خالی دیدید و دیگری برجای من نشست، مرا خواهید شناخت.)

نتیجه گیری:
آن چه دراین نوشتار آمده است، گوشه ای از رفتار امام علی(ع) درباره مسائل اقتصادی است و نگرش حضرت به دنیا و مسائل مادی و اقتصادی، با دیگر نگرش های تنگ نظرانه ومادی تفاوت دارد. حضرت به تبع نگرشی که به هستی وهدف از آفرینش انسان دارد، افقی گسترده تر از دنیای تنگ ومادی را می نگرد وبه آخرت وسعادت آخری به صورت اصلی ونهایی ترین هدف از خلقت هستی انسان نگاه می کند.
سفارش به حق محوری وعدالت مداری را در هم فرصتی ابراز می دارد و با هر گونه ستم وبی عدالتی (از هر کس واز هر نوعش) مبارزه می کند و در تقسیم بیت المال، مصرف بیت المال و رعایت حقوق عمومی مردم به وسیله حاکم و والی و پرهیز از ایجاد وضعیت نامساعد اقتصادی که به بی عدالتی می انجامد، تذکرات گوناگون ومتعددی را می دهد.

 نظر دهید »
20 تیر 1391 توسط طوبی

امام حسن سلام الله علیه

رَأسُ العَقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَميلِ

خوشرفتارى با مردم، رأس خرد است

ميزان الحكمه ج 7، ص 549، ح 13703

 نظر دهید »

نامه ای برای تو

03 خرداد 1391 توسط طوبی

به یاد شهدای آزاد سازی خرمشهر

سلام بر عاشقان حسینی و سربازان خمینی، بر جان بر کفان منتظر مولایم مهدی(عج) بر سنگر نشینان بی سقف  استوار و بر مسافران آرام بی قرار

سلام بر دلهای زخمی بر خاک افتاده. رسیدن بخیر .حالتان را  از چشمان رو به آسمانتان پرسیدم که می گفتند:

“الحمد الله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم ”

مرا می شناسید؟! طلبه ای هستم که در جاده بی انتهای عشق مشغول خدمت می باشم. سرباز همان فرمانده علمدارم. زنجیرم تسبیح و پلاکم مهر کربلا. خاک سجاده ام و قرآن سنگرم. اسلحه ام حجاب و دشمنم نفس اماره و فرمانده اش شیطان.

حال که مرا شناختید، این اشک های خسته همیشه در راه را به عنوان سوغاتی برای مولایم سید الشهدا ببریم. می دانم ، خوب می دانم، که پرهای پروازتان باز است و چشمان دنیایی تان بسته. دیدگان خدایی تان رو به جبروت آسمانهاست. با این حال، لحظه ای درنگ کنید، بندهای پوتین هاتان را باز کنید. دلم را برکف دست هایم گذاشته ام و عاشقانه تقدیمتان کردم. شمایی که هنگام رفتن ، قرآن بوسیدید و از زیر پرچم گذشتید و عهد کردید که از همین مرز دفاع کنید.

آفرین بر شما که خود را شکستید و عهد نشکستید.اکنون که زیر همان پرچم آرمیده اید، لبخند بر لب و جان بر کف می نهید. به زلالی رودها، با عشق به خورشید ولایت، به آسمان پر می گشایید؛ درست همان لبخندی که روزهای اعزام بر لب داشتید.

با دنیا چه کرد ه اید، حتما با همین لبخند شهادت عوضشان کرده اید. بهشت گوارایتان باد و خوشا به حالتان که دل را با عشق  به شهید کربلا جلا داده اید و برای همیشه در نزد پروردگار” عند ربهم یرزقون” اید.

 1 نظر

طلبه در کلام امام (ره)

27 اردیبهشت 1391 توسط طوبی

ای عزیز! شیطان تو را وسوسه نکند و به آنچه داری قانع ننماید قدری حرکت کن و از صورت  بی مغز و قشر بی درد تجاوز نما وزمام اخلاق خود را …..تحت مطالعه و مراقبت قرار بده….فرضن که از عرفا کسی را به بزرگی نمی شناسی، از علمای بزرگ معرفت و اخلاق  از انها که پیش همه علما مسلمند پیروی کن. مس.لیت شما خیلی سنگین است وظایف شما غیر از وظایف عامه مردم است، چه بسا اموری که برای عامه مردم مباح است، برای شما جایز نیست و ممکن است حرام باشد.مردم ارتکاب بسیاری از امور مباحه را از شما انتظار ندارند،چه رسد به اعمال پست و نامشروع که اگر خدای ناخواسته از شما سر بزند مردم را نسبت به اسلام و جامعه روحانیت بدبین می سازد.

(ملت انتظار دارند که شما روحانی و مودب به اداب اسلامی باشید،حذب اللهی باشید. از زرق و برق زندگی و جلوه های ساختگی آن بپرهیزید.)

( شما روحانیون که داعیه ی پیروی از حضرت امیر المومنین(ع) دارید، لااقل در زندگی آن مرد بزرگ کمی مطالعه کنید. ببینید واقعا هیچ گونه پیروی و مشایعتی از آن حضرت می کنید؟ آیا از زهد، تقوا، زندگی ساده و بی آلایش آن حضرت چیزی می دانید و به کار می بندید؟)

باید بیش از پیش پارسا شوید و از حطام دنیا رو برگردانید. شما آقایان باید خود را برای حفظ امانت  الهی مجهز کنید، امین شوید،دنیا را در نظر خود تنزل دهید.البته نمی توانید مثل حضرت امیر(ع) باشد که می فرمود: دنیا در نظر من مثل (عفطه عنز) است. لیکن از حطام دنیا  اعراض کنید.

” در کیفیت تحصیل هر چه بروید سراغ تجملات- انشااله نمی روید- از علومتان کاسته می شود.آنهایی که این کتاب های قطور و پر ارزش را نوشته اند، زندگیشان نیز یک زندگی طلبگی بود…مثل شیخ انصاری…”

روحانیون باید ساده زندگی کنند.آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است ،این است که  ساده زندگی کرده اند.آنهایی که مشاء آثار بزرگی بودند در زندگی، ساده زندگی کرده اند انهایی که در بین مردم موجه بوده اند که حرف آنها را می شنیدند،اینها ساده زندگی کرده اند.

… هر چه بروید به سراغ اینکه  یک قدم بردارید، برای اینکه خانه تان بهتر باشد، از معنویت تان به همان مقدار، از ارزشتان به همان مقدار کاسته می شود ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیاء باید چنین کاری می کردند…ارزش انسان به این نیست که هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد، یک دفتر و دسکی داشته باشد.

” شیخ انصاری را بسیاری شنیده اند چه وضعی داشته است، اگر نبود آن وضع، نمی توانست آن شاگردان بزرگ را تربیت کند، و نمی توانست آن کتاب های ارزنده را تحویل جامعه بدهد”

صاحب جواهر چنان کتابی نوشته است که اگر صدنفر بخواهند بنویسند، شاید از عهده آن بر نیایندف و این یک کاخ نشین نبوده است

….یک منزل محقر داشت و در یک اتاقش به دالانی باز بود که از آن نسیم گرمی می وزید و ایشان مشغول تحریر جواهر بود از یک ادمی که علاقه به شکم، شهوات، مال و منال و امثال این ها دارد، این کارها بر نمی آید طبع قضیه این است که نتواند

 نظر دهید »

حرف آخر

24 اردیبهشت 1391 توسط طوبی

اصلا نگران من نباش

کار خودت را بکن

شاد باش، بخند،بی خیال غم های من زندگیت را بکن. سعی کن نگاهت به من و مثل منها نیفتد که روز خوبت با تصویر بد من خراب شود. من هم سعی می کنم در مسیر دنیای تو نباشم. می دانی که هر کسی دنیای خودش را دارد. اینجا به اندازه کافی جا هست که من هم گوشه ای در آن برای خودم پیدا کنم. تو به اسمان نگاه کن و دنبال ستاره ات باش، من هم روی زمین دنبال چکیده های دست این و آن می گردم .

چند روز که بیشتر نیست. وقت خیلی کم است. برای من نه؛ برای خودت می گویم.من که اینجا دلبستگی ندارم به آن چیزهایی که تو دل به آن بسته ای ولی تو…

کاش می شد من هم مثل تو بی خیال فردا باشم و بی غم حساب و کتاب.

نمی دانم چرا هر چه بیشتر به دور و برم نگاه می کنم از فردایی که نیامده بیشتر می ترسم. می ترسم از جواب هایی که باید بدهم. گاهی حس می کنم همه ته دلشان می دانند. می دانند که باید بترسند ولی بعضی وقتها بعضی اتفاقها بعضی آدمها را به فراموشی وا می دارد.

می گویند آن روز خیلی چیزها فرق دارد. شاید اوضاع من و تو هم مثل امروز نباشد. این طرف من و تو فرق داریم ولی از خط که رد شویم…

نمی دانم تو مرا چطور می بینی و برایم چه آرزو می کنی اما من که این طرف دستم از دنیا خالی است، برای روزهایی که از خط دنیا رد می شوی دعا می کنم . کاش آن طرف هم مثل امروز شاد باشیم.کاش کسی از تو نپرسد که چرا دیگران دور و برت را ندیدی . کاش کسی به این(اعضای یک پیکر) بودنت طعنه نزند.

کاش انجا با هم دوست باشیم. کاش آنجا تو هم مرا ببینی. کاش فرصت بشود که یک روز به تو بگویم که دوستی تو را خیلی دوست تر از ترحم کردنت داشتم. کاش دنیا آنقدر مجال بدهد که ما با هم دوستی کنیم. کاش مرا ببینی؛ مرا با لبخند ببینی. کاش ….. بی خیال

گفتم که….

                    اصلا نگران من نباش.

 

 3 نظر
03 اردیبهشت 1391 توسط طوبی
 نظر دهید »

بانو سلام!

03 اردیبهشت 1391 توسط طوبی

بانو سلام! از انتها شروع می کنم; مدتی است به این پرسش می اندیشم و هر چه بیشتر فکر می کنم کمتر پاسخ می یابم. چگونه بگویم، از صبح فرشته های ملکوت با بالهای آسمانی خود اشک های  فرزندان تو را از چهره می زدایند.برکت خانه تو در ازدحام نفس گیر ظلم زمینیان به فراموشی سپرده شده است و جان به سلامت بدگان از جهل دیر پای انسان چه ساده نمک خوردند و نمکدان شکستند. دست های مهربان تو توان در آغوش گرفتن گل های باغ رسول را ندارند و امان از چشم های تو بانو که نه تاب گریستن دارند و نه تاب نگریستن. حالا که کودکان گردتو حلقه زده اند،حالا که قلب های کوچکشان در مشت گره شده تو و پهلوی کبودت می تپد،مثل آن روزها با زبان راز و با نگاهی دل نواز با علی(ع) صحبت کن.

من نفهمیدم کی روزگار را با علی(ع)مرور کردی،کی تاریخ را ورق زدی،تاریخی که از لحظات مظلومیت تو تا پایان اسارت زینب ادامه داشت. من زمینی ام بانو آن قدر که نفهمیدم گریه های علی(ع)یعنی چه. نمی دانم به داغ دوری ات  گریه می کرد یا شوق دیدارت با رسول الله را به سور نشسته بود؟

هر بار که با نیازی به درگاه تو آمدم مظلومیت علی(ع)،معصومیت حسن(ع)، شجاعت حسین(ع) و بزرگی علی اصغر(ع) شرمنده ام کرد; چرا که اگر تا ابد هم به نیت تعزیت به درگاه تو بیایم داغ دل و زخم جگر تو را مرهم نگذاشته ام.

در کوچه ها که می گردم عطر یاس و شمیم سحر انگیز شب بوی دیوار گلی خانه ات مستم می کند.هنوز عطری جان فزاتر از نام تو و غمی جان گدازتر از زخم تو نیافته ام.

اگر دستم به دامن مزار تو می رسید، تکیه گاهی برای عقده گشودن و پناه گاهی برای مرثیه خواندن داشتم.اسطوره جاودانه نجابت!خاتون خلوت عاشقانه علی(ع)و پناه جاوید رنج پدر!هر چه می جویم، زنی به شکوه و بزرگی تو نمیابم و نه حتی چند زن که جمع نقاط مشترکشان تو باشی. این بار به حضور تو آمدم نه از سر نیازريا، که دست رحمت تو همیشه گشوده است و بی آنکه بخواهم به من نظر کردی،این بار آمد ه ام تا پاسخ سوالم را بیابم. بانو شادباش بگویم که به دیدار پدر رفته ای یا تسلیت بگویم که از خانه علی(ع) پر کشیدی؟

شرنگ تلخی دوری از فرزندان به شیرینی شهد شهادت و دیدار با رسول الله گوارایت باد.

                                                                                                شمیم یاس/ ش 51

 

 3 نظر

علی بر مزار زهرا(س)

03 اردیبهشت 1391 توسط طوبی

از هجر تو یا زهرا می سوزم و می سازم

ای دخت شه بطحا می سوزم ومی سازم

ای مونس و غمخوارم ای شمع شب تارم

من بی کس و بی یارم می سوزم و می سازم

مردم همه در خوابند الا من افسرده

در کنار قبر تو می گریم ،و می نالم

ای طائر پر بسته،رفتی و به دل خسته

با پیلوی بشکسته،ای مرغ خوش الحانم

دیگری نخوری سیلی،رویت نشود نیلی

از ضربت آن سیلی،می سوزم و می سازم

برگو چه کنم یا رب، با درد دل زینب

رفتی  توومن امشب می سوزم و می سازم

 1 نظر

مقاله با عنوان نقش حجاب در استحکام خانواده

29 آذر 1390 توسط طوبی

مقاله صدفی براي مروارید

موضوع: نقش حجاب در استحکام خانواده

 

چكيــده :

حجاب از مبدعات و مخترعات شريعت اسلام نيست ،‌به گواهي تاريخ اقوام مختلف در اديان و ملت متمدن قديم چون: مصر ،‌ يونان ، روم ،‌ايران
ضرورت حجاب احساس شده و مورد عمل بوده و حجاب در ميان همه ملل و اقوام سابقه داشته و حتي در روسيه تا زمان سلطنت (پطر كبير ) حجاب معمول آن بوده پس از اين مقدمه كوتاه بايد گفت حجاب يكي از عوامل موثر حفظ خانواده كه هسته مركزي اجتماع است مي باشد .
حجاب از آزادي مطلق زن در نماياندن بدن عريان خود و تحريك مردان بيگانه مي كاهد و آن را در (عائله وخانواده ) و مصالح اجتماع محدود مي كند .
در اين مقاله به موضوع فطري بودن پوشش و هدف و فلسفه روانشناختي حجاب در سلامت رواني زن و آثار خانوادگي رعايت عفاف و حجاب شرعي پرداخته شده است .


كليد واژه :
حجاب ، فطري ،‌زن ،‌پوشش ، خانواده

 


حجاب
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است.1 استعمال این کلمه، بیش‌تر به معنی پرده است.2 این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‌دهد که پرده، وسیله‌ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‌شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.3
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بعد ایجابی و سلبی است. بعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبی آن، جرم بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بعد اول باشد، ولی بعد دوم نباشد، در این صورت نمی‌توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
در قرآن بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرکت نگاه به نامحرم وجود دارد. یکی از این آیات، آیه 59 سوره اجزاب است:
«یا ایها النبی قل لازواجک و نباتک و نساءالمومنین یدنین علیهمن من جلا بیبهن ذلکم ادنی ان یعرفن فلایوذین و کان الله غفوراً رحمیاً» ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند و خداوند بخشنده مهربان است. جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
فطری بودن پوشش
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایکاه خاصی است و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر خطری است. داستان حضرت آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می‌کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدس است) می‌خوانیم: «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نما و درختی دلپذیر و دانش‌افزا پس، از میوه‌اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آن گاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان‌اند، پس برگ‌های انجیر به هم دوخته، سترها برای خویش ساختند…» ادامه می‌دهد: «و آدم، زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است و خداوند رخت‌ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید».4
بر طبق این متن، آدم و حوا لباس نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان‌اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعداً خداوند لباس از پوست به ایشان ارزانی داشت. در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم علیه السلام و حوا چنین آمده است.
فلماذا فا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیها من ورق الجنة؛ آن گاه که آدم و حوا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید) و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند5».
تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده‌اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده‌اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادایان الهی هماهنگ و همسو با خطرات انسانی تشریع شده است، پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زنان واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتاب‌های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدعاست.6
هدف و فلسفه حجاب
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست می‌آید:
ان اکرمکم عندالله اتقاکم. حجرات/ 13 بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.
هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین
اوست خدایی که میان عرب امی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی‌دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آن‌ها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.
و از نگاه حقوقی، بی‌حجابی با طبیعت زن و ساختار فطری مخالف است. پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌فرماید: (الاحیاء عشرا اجزاء فتسعه‌ فی النساء و واحد فی الرجال) شرم و حیا دارای ده جزء بودند که نه جزء آن در زنان و یک جزء آن در مردان است.
فلسفه روان شناختی حجاب و عفاف
به نظر می‌رسد که حکمت و دلیل تأکید ادیان الهی بر حجاب و عفاف بیشتر در زنان به چهار جنبه باز می‌گردد:
1- حفظ سلامت جسمانی زن 2- حفظ سلامت روانی زن 3- شکوفایی همه استعدادهای زن 4- رشد اخلاقی و معنوی زن
یکی از فلسفه‌های حجاب در قرآن مورد آزار قرار نگرفتن زنان اعلام شده است. همین امر موجب تدی و آزار نسبت به زنان می‌شود. بحث آزار جنسی زنان در عصر حاضر توجه بسیاری از روان شناسان اجتماعی را به خود جلب کرده است. این آزار در رفتار کلامی و غیرکلامی بروز می‌کند و عبارت است از هر نوع رفتاری که ماهیت جنسی داشته باشد و برای زنان شرایط آزارنده‌ای را پدید آورد.5
خیره شدن به ظاهر زن، بیان عباراتی درباره چهره و ظاهر زن و تعدی جنسی از این موارد است.
براساس متون اسلامی هرچه زنان در رعایت عفاف و حجاب، تلاش بیشتری مبذول نمایند، احتمال مورد آزار قرار گرفتن آن‌ها کمتر می‌شود و همین امر در حفظ سلامت جسمی و روانی آن تأثیر مستقیم دارد.6 واکفف علیهمن من ابصارهن بحجاب ایاهن فان شدة الحجاب ابقی علیهّن) قرآن در مورد رعایت عفاف تعبیرهایی مانند «ان یستعففن خیرلهن7» «اطهرلقلوبکم و قبولهن8» و «ازکی لهم9» دارد، که تأثیر عفاف را بر سلامت روانی نشان می‌دهد، البته سلامت روانی از نظر اسلام معنای وسیع‌تری دارد. تأثیر بر سلامت روانی در اموری مانند احساس ایمنی زنان متجلی می‌شود.
پژوهشی نشان داد که دختران دارای نگرش مثبت و بالا به حجاب، دچار اضطراب کمتری هستند.10
زنان دارای استعدادهای متعددی در امور علمی، تربیتی، هنری، اجتماعی و امثال آن هستند.
رعایت عفاف و حجاب موجب می‌شود رابطه اجتماعی زنان با سایرین، در همه ابعاد انسانی آن‌ها تجلی یابد. این امر به فعلیت یافتن استعدادهای مختلف زنان منجر می‌شود. بی‌تردید شکوفایی استعدادها ویژه زنانه، نیازمند رابطه‌های اجتماعی آن‌ها در ابعاد مختلف علمی و اجتماعی است. رشد اخلاقی و معنوی زنان نیز در پرتو رعایت حریم‌های شخصیتی آن‌هاست. نیل به خصایل اخلاقی و معنوی و دینی زنان فقط در ضمن برقراری روابط انسانی و سالم آن‌ها با یکدیگر ممکن است.
عفاف و حجاب به زنان کمک می‌کند تا در رابطه با دیگران به جای توجه به ابعاد جسمانی آنها، حریم شخصیتی آن‌ها ارج نهاده شده و زمینه‌ای برای آزار و بدرفتاری با آن‌ها فراهم شود. از آیه 59 سوره احزاب «این کار برای آن که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند» می‌توان این برداشت را تلقی کرد. به عبارت دیگر، ثمره حجاب و عفاف، شناخته شدن جایگاه واقعی زن به عنوان انسانی با ویژگی‌های خاص خود است. بی‌عفتی و برهنگی به زن جنبه جنسی می‌دهد و انسان بودن او را به فراموشی می‌سپارد.11
آثار بی‌توجهی به حریم شخصیتی زنان
بی‌توجهی به عفاف در سطح فرهنگ عمومی و بین زنان و مردان عواقب ناخوشایندی برای خود زنان دارد و مهم‌ترین اثر نامطلوب قرار گرفتن زنان در معرض آسیب‌های جسمانی و روانی است. رعایت نکردن حدود کلامی و غیرکلامی نزدیک شدن به حریم شخصتی زنان و تعدی به آن‌ها را تسهیل می‌کند. دومین اثر منحصر شدن همه ابعاد شخصیتی زنان در بعد جنسی و جسمی است. وقتی زنان پوشش شرعی و سایر حدود عفاف را رعایت نمی‌کنند، به دلیل جذابیت جنسی و جسمی آن‌ها برخی مردان متمرکز بر همین بعد شده و رابطه خود را با زنان در قالب و چهارچوب جنسی و جسمی محدودی می‌بینند. عکس‌العمل‌ها و واکنش متقابل زنان نیز به دلیل نیاز هر انسان به توجه و تشویق به طور طبیعی این خواهد بود که برابعاد جسمی خود تمرکز بیشتری پیدا کنند و به عبارت دیگر برای ظاهر و زیبایی‌های جسمی خود سرمایه‌گذاری روانی بیشتر مبذول نمایند. در نهایت با فرآیند جنسی و جسمی شدن زنان توسط خود و دیگران مواجه می‌شویم. به نظر می‌رسد یکی از معضلات اجتماعی و فرهنگی در جوامع بی‌توجه به حجاب و عفاف، همین پدیده است. سومین پیامد نامطلوب که با اثر دوم درهم تنیده است، بی‌توجهی به سایر استعدادهای زنان و رکود آن‌هاست. بی‌تردید زنان از استعدادهای فردی و اجتماعی متعددی برخوردارند. عدم رعایت عفاف و حجاب موجب برجسته و افراطی شدن بعد جنسی و جسمی زنان می‌گردد. در کنار این پدیده به استعدادهای نهان زن اعتنا نمی‌شود و به طور عادی این استعدادها به رکود و توقف کشیده می‌شود.12
بی‌گمان زحمت حجاب، حق بیمه‌ای است که زن برای تأمین سلامت خود، می‌پردازد زنان به خوبی می‌دانند که رفتار مردان با کسانی که پوشش مناسبی ندارد، آزار دهنده، ابزاری و هوس آلود است.
قرآن کریم با اشاره به این واقعیت می‌فرماید: احزاب / 59
تعبیر «فلایوذین» که با «فاء» تفریعه (نتیجه) آمده است، نشانگر آن است که نحوه پوشش در تأمین امنیت زن، نقش اساسی دارد به گفته ویل دورانت: «شرم و عفت برای دختران، همچون یک وسیله دفاعی است».13
گفته‌های زن انگلیسی تازه مسلمان در این باره شنیدنی است:
حجاب یکی از چیزهای با ارزشی است که با تشرف به دین مقدس اسلام، به دست آورده‌ام… من به ارزش امنیت درونی‌ای که حجاب در من ایجاد کرده است، کاملاً واقفم با آن که پس از انتخاب حجاب، از تحرک و راحتی‌ام اندکی کاسته شد، ولی این مشکل در مقایسه با مشکلات پیش از حجاب، اهمیتی ندارد.
قرآن کریم، فرهنگ «پوشیدگی» را تا محتوای سخن و حالت گفتار نیز گسترده است و به زنان پیامبر می‌فرماید: احزاب/ 32
یا نساء النبی الستّن کاالحد من النساء ان اتقیتن فلا تحضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا
(ای زنان پیغمبر شما مانند یکی دیگر از زنان نیستند. اگر خدا ترس و پرهیزکار باشید پس زنهار نازک و نرم (با مردان) سخن نگوئید مبادا آن که دلش بیمار است به طمع افتد (بلکه متین) و درست سخن بگویید.)
از این آیه به خوبی فهمیده می‌شود که زنان عشوه‌گر، که در معرض تهدید و طمع مردان‌اند و جریمه عشوه‌گری‌های خویش را با تحمل آزار مردان بیمار دل می‌پردازند. امام باقر (علیه السلام) از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می‌فرمایند: «انما مثل المراة الصالحه مثل الغراب لاعصم لایکاد یغد علیه»15
مثل زن صالحه (با عفت) مانند پرنده غراب اعصم است که هرگز کسی را قدرت تسلط بر وی نیست.
نقش حجاب در سلامت روانی زن
بی‌تردید سلامت روانی از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی است که در زندگی انسان وجود دارد، به طوری که هیچ نعمتی به پایه و ارزش آن نمی‌رسد. اهمیت این نعمت که در سخنان اولیای دین هم به آن اشاره شده است.
به این خاطر است که تمام کارکردهای روانی و جسمانی، دنیایی و آخرتی انسان مبتنی بر سلامت روان است. در این میان، زنان به این دلیل که مسئولیت خانوادگی بیشتری دارند و در دو صحنه مهم زندگی یعنی همسرداری و فرزندپروری نقش برجسته‌تری دارند، بیشتر مورد توجه اسلام قرار گرفته‌اند.
از مجموعه دستورات خانوادگی اسلام می‌توان فهمید که زنان باید به میزان زیادی در زندگی رضایتمندی و نشاط داشته باشند.
دین اسلام برای محفوظ نگه داشتن روان زن از عوامل آسیب‌زا، حجاب و عفاف را بر او واجب کرده است و به این ترتیب خوشی‌های مشروع را برای زن می‌پسندد و تأمین آن را در سایه عفاف مجاز می‌داند. در واقع حجاب و پوشش که ثمره عفاف است، عاملی برای آرامش زن و دور ماندن او از عوامل اضطراب‌زا و در نهایت ایجاد رضایت وجدان است؛ چرا که حجاب از بسیاری از عوامل ناامنی که در فکر و ذهن است، جلوگیری می‌نماید، بنابراین حجاب موجب احساس امنیت و شرف زن است و توانایی درست فکر کردن و تصمیم گیری نیکو را به او می‌دهد.
حجاب تأمین کننده وحدت روانی زنان است و برای سلامت روانی آنها ضروری است؛ چرا که زن عواطف و احساسات قوی‌تری نسبت به مرد دارد. و از نظر روانی نفوذپذیرتر از مرد است؛ یعنی بیشتر از مرد از عوامل محیطی متأثر می‌شود.
این تأثیر و نفوذپذیری وقتی از یک منبع، یعنی از سوی شوهر باشد، باعث حفظ وحدت و یگانگی روانی زن می‌شود، ولی وقتی از چند منبع باشد- و آن زمان است که زن بدون حجاب در اجتماع مردان نامحرم حاضر می‌شود و به آسانی تحت تأثیر روانی و عاطفی آنان قرار می‌گیرد- و وحدت روانی او از بین می‌رود و با از بین رفتن وحدت روانی، دچار اضطراب و آشفتگی می‌شود.17
در منابع اسلامی درباره آثار روانی حجاب و بی‌حجابی فراوان بحث شده است. برای نمونه قرآن کریم درباره فلسفه حجاب می‌فرماید: «و اَنْ یَسْتَعْفِعْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ 60/نور: و اگر «زنان» خود را بپوشانند برای آن‌ها (خیر) بهتر است.»
کلمه «خیر» که به معنای سود و نفع است، به دلیل اطلاقش، هم شامل نفع مادی می‌شود و هم نفع معنوی، در آیه 53 سوره احزاب، سود و نفع حجاب آشکارتر بیان شده است: «ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن» این کار (حفظ حریم بین زن و مرد) برای پاکی دل‌های شما و آن‌ها بهتر است.»
بنابراین می‌توان گفت طبق این دو آیه، اثر مهم حجاب برای زن، طهارت و پاکی قلبی است که مقدمه‌ای برای رسیدن به سلامت قلبی (قلب سلیم) است و در روان شناسی از آن به «سلامت روانی» تعبیر می‌شود.
در روایات نیز به تأثیر روانی حجاب بر زن اشاره شده است. امام علی (علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن (علیه السلام) می‌فرماید: «واکنف علیهن من ابصارهن بحجابک ایاهن فان شدة الحجاب ابقی علیهن»18
(زنان را در پرده حجاب نگاه دار تا نامحرم را ننگرند، زیرا که سخت‌گیری در پوشش، عامل سلامت و استواری آنان است).
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری می‌فرماید: «صیانة المراة الغم لحالها و ادوم لجمالها» (پوشش و حجاب برای حال زن بهتر است و سبب دوام زیبایی او می‌شود)
منظور از حال زن در این حدیث، وضعیت روانی اوست که رعایت حجاب سبب تعادل بهتر آن می‌شود. در اینجا برخی آثار حجاب بر سلامتی و آرامش روانی زنان بررسی می‌شود که این آثار عبارتنداز: حجاب و حفظ استواری خانواده.
آثار خانوادگی رعایت عفاف و حجاب شرعی
یکی از اهداف مهم توصیه‌ها و قوانین عفاف در ادیان به سازمان خانواده بازمی‌گردد خانواده به عنوان اساس و پایه نظام جامعه، حتی در حال حاضر مهمترین سازمان اجتماعی محسوب می‌گردد. سلامت هر جامعه و افراد آن منوط به سلامت و کارآیی خانواده‌های آن است. در این بخش به دو تأثیر عمده عفاف بر سلامت و کارآیی خانواده اشاره می‌کنیم. اولین تأثیر، تقویت محبت و صمیمیت بین زن و شوهر است که بسیاری از مولفان به آن اشاره کرده‌اند.19
و تأثیر دوم رعایت عفاف عبارت است از تولید و پرورش نسل سالم. رعایت عفاف و حجاب موجب می‌شود که هرگونه بهره‌برداری حسنی به محیط خانواده در محدوده ازدواج منحصر گردد. حجاب و پوشش سبب می‌شود زن از نگاه‌های آلوده مردان هوس باز و گرفتار شدن به دام عشق‌های آزار محفوظ بماند و به زندگی و خانواده خود وفادار باشد، اما شیوع بی‌حجابی و بی‌بند و باری، سبب می‌شود که مردان به جای توجه و محبت به همسران شان، به دنبال لذت از زنان آرایش کرده کوچه و بازار باشند و زنان نیز از جلوه‌گری و طنازی برای به دام انداختن مردان بیگانه، ابایی نداشته باشند و در نتیجه عشق و علاقه بین همسران از بین رفته و باعث فروپاشی خانواده شود. بنابراین، اهمیت حجاب و پوشش در اسلام به این دلیل است که نظام خانواده از گسستگی حفظ شود و اعضای آن از خطرات و آسیب‌های روانی بی‌بندوباری مصون بماند.
در حالی که آزادی زن در جلوه‌گری و نمایش زیبایی‌های زنانگی، آثار مخربی بر سلامت روانی خانواده و به ویه خودش، دارد؛ زیرا مفهوم بی‌حجابی این است که زن مجاز باشد برای هر مردی، خودآرایی کند که ادامه این رفتار سبب خروج زن از خانه و آوارگی در کوچه و خیابان خواهد شد. این در حالی است که نشو و نمای نیروی فعال زن در خانه و خانواده است و تمام استعدادها و قدرت تأثیر فوق العاده‌ای که زن می‌تواند در رشد و تعالی جامعه انسان داشته باشد، در سایه خانه و خانواده، شکوفا می‌شود به گفته «لمبروز»: برای زن نیکوترین دوره زندگانی، همان دوره‌ای است که همه نیروهای روحی و جسمی او صرف پرداختن به خانواده در جامعه می‌شود.20
آزاد شدن از قید خانه، خانواده، به معنای از دست دادن آرامش، و امنیت روانی است. خانه را مسکن گویند؛ زیرا محل سکونت و آرامش روحی برای انسان‌ است. اگر زن این مکان امن و سکون و محل شکوفایی استعدادها و نیروهای درونیش را از دست بدهد، آرامش و سلامت روانی خود را نیز از دست خواهد داد. استرس‌ها و فشارهای روانی که امروز دامن‌گیر زنان غربی شده، به این دلیل است که بی‌بند و باری و داشتن روابط جنسی، سبب شده آن‌ها از زندگی در خانه بی‌زار شوند، وظیفه مادری خود را فراموش کنند؛ به جای آن در قید و بند رقابت‌های زندگی مدرن امروزی بیفتند و تمام ارزش‌های معنوی را فدای آن کنند.
نتایج عشق آزاد و تأثیر آن در به خطر انداختن سلامت روانی زنان در جوامع مشهود است. برای مثال در شوروی (سابق) در نخستین سال‌های پس از انقلاب اکتبر، گرایش رسمی به عشق آزاد رواج یافت… انگلز، فیلسوف و اقتصادادن آلمان 1895-1825، زناشویی را یکی از شکل‌های تاریخی باقی مانده از سرمایه داری می‌پنداشت. بنابراین، در شوروی پیوند آزاد همچون زناشویی، مورد موافقت و شناخته شده بود و به نسبت گسترش شعور کمونیستی در توده‌ها، زناشویی بایستی به طور کامل از بین می‌رفت و عشق آزاد جانشین آن می‌شود. نتیجه این تجربه آشکار است؛ خودکشی زنانی که ترک شده بودند، نسبت به قبل شیوع بیشتری یافت؛ افزایش آهنگ سقط جنین به طور جدی در جمعیت این کشور اثر گذاشت و سلامتی (جسمی و روانی) تعدادی از زنان را به مخاطره انداخت. به طور غم‌انگیزی تعداد زیادی از کودکان ترک شده و آدم‌های خانه بدوش و آواره و جانی، کسانی بودند که از پیوند عشق آزاد به دنیا آمده بودند، خلاصه این که شوروی از دیدگاه اجتماعی، شکست تجربه عشق آزاد را پذیرفت.21
امروزه ما شاهد تکرار این تجربه تلخ در جوامع غربی هستیم و پیش‌بینی ویل دورانت از روند بی‌بندو باری در غرب به طور عملی تحقق پیدا کرده است. وی در این باره می‌گوید: «به زودی زمانی خواهد رسید که هیچ مردی نخواهد خواست بازنی که با هم از تپه زندگی بالا رفته بودند، پایین برود و ازدواج بی‌طلاق چنان نادر خواهد شد که باکره در شب زفاف.
تأثیر دوم رعایت عفاف عبارت است از تولید و پرورش نسل سالم. هرچه عفاف بیشتر رعایت شود رفتارهای جسنی نامشروع کاهش می‌یابد. با کاهش انحرافات جنسی، رفتارهای جنسی زن و شوهر که زمینه تولید فرزند است جنبه مشروع، اخلاقی و حتی مقدس پیدا می‌کند. در مقابل رفتارهای جنسی نامشروع نه فقط به پدید آمدن فرزندان نامشروع منجر می‌شود بلکه این رفتار نامطلوب پدر یا مادر به پرورش انحرافات جنسی در فرزندان می‌انجامد. نکته دیگر به تأثیر غیرمستقیم عدم رعایت عفاف در فرزندان باز می‌گردد. زن و شوهرهایی که انحراف جنسی دارند به وظایف والدینی خود به طور مناسب عمل نمی‌کنند و فرزندان آن‌ها در فضای بی‌اعتمادی، آشفتگی و دور از عواطف گرم پرورش می‌یابند. این فرزندان با احساس عزت نفس پایین رشد می‌کنند و زمینه بسیاری از انحرافات و بزهکاری‌ها در آن‌ها به وجود می‌آید.

پي نوشت ها :
1. جوهری، صحاح اللغه، الحجاب: الستر؛ قیومی، المصباح المنیر، حجبه حجباً من باب قتل: منعه و منه قیل للستر الحجاب لانه یمنع المشاهده.
2. در قرآن این کلمه در هشت مورد به کار رفته که بیش‌تر به معنای حاجز، مانع، حایل و پرده است.
3. استاد مطهری، مسئله حجاب، ص78.
4. تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 8-6 و 21-20
5. سوره اعراف/ 23.
4. ———، مسئله حجاب، ص 25-21.
5. حجاب در اسلام، ابوالقاسم اشتهاردی، ص5.
6. نهج البلاغه، نامه 31.
7. نور/ 60.
8. احزاب/ 53.
9. نور/ 30.
10. مجله حدیث زندگی/ شماره 6 به نقل از کتاب حجاب از ادیان الهی، علی محمدی.
11. حجاب در اسلام، ابوالقاسم اشتهاردی، ص107.
12. فصلنامه تخصصی مدرسه‌ی عالی شهید بنت الهدی (رض)،سال اول، شماره دوم، پاییز و زمستان 1387.
13. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج5، ترجمه مهرداد مهرین، تهران، 1343ش، ص74.
14. در حریم حجاب، محمد مقدسی، قم، نصایح، 1375، ص32.
15. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج5، دارالکتب، قم، 1388، ص515.
16. میرزاحسین نوری، مدرک الوسایل، ج2، بیروت، موسسه آل بیت، ص143.
17. زینب جلالی، جزوه حجاب از دیدگاه روان شناسی، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، 1382.
18. نهج البلاغه/ نامه 31.
19. مسئله حجاب، مرتضی مطهری، ص89-83.
20. جینالمبروزو، روح زن، ترجمه حسام شهرئیس، تهران، انتشارات دانش، 1369، ص9.
21. لپ اینیاس، روانشناسی عشق ورزیدن، ترجمه کاظم سامی و محمود ریاضی، تهران، انتشارات چاپبخش، 1369، ص189.



 1 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

طوبی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس